tag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post3846974872010299236..comments2023-10-12T12:02:08.855+03:30Comments on خارخاسک هفت دنده: در واقع مهم نیست که بچه ها از کجا به دنیا می آیند ؛ مهم این است که بچه ها چطور به آنجا می روندخارخاسک هفت دندهhttp://www.blogger.com/profile/07480817654355020278noreply@blogger.comBlogger77125tag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-45208489108698089982010-11-15T11:00:29.919+03:302010-11-15T11:00:29.919+03:30مادرم یه بار وقتی ازش سوال کردم گفت که همش قرص میخ...مادرم یه بار وقتی ازش سوال کردم گفت که همش قرص میخوره تا بچه دار نشه و هر وقن نخوره بچه دار میشه. من خنگول هم دیگه نپرسیدم قبل از اختراع قرص چی میشده. کلاس سوم راهنمایی از بروبج محله مون شنیدم و بعد هم رفتم برای نزدیکترین دوستم تعرف کردم که رنگش شد عین گچ و فکر می کرد من دارم دروغ میگم!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-51049326452381602712010-11-10T21:27:37.525+03:302010-11-10T21:27:37.525+03:30ابايي ندارم كه چاپ بشه!
كلاس پنجم بودم كه تصور پسر...ابايي ندارم كه چاپ بشه!<br />كلاس پنجم بودم كه تصور پسري كه شب عروسي با چاقو اونجاي دختر رو پاره ميكنه _و از اون به بعده كه چند وقت يك بار از محل مذكور خون مياد_ افتاد تو مخم.ويداhttp://vvida.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-34020012422495930912010-11-10T15:47:36.296+03:302010-11-10T15:47:36.296+03:30دوستی دارم که برای ادامه تحصیل رفته خارج می گفت یک...دوستی دارم که برای ادامه تحصیل رفته خارج می گفت یکی از دوستان خارجیشون که یه دختر 12 ساله داره تعریف کرده که مدتیه که دخترشون گیر داده گه براش یه خواهر یا یه برادر بیارن.<br />اونها هم می گفتن که دعا می کنن تا خدا بهشون بچه بده.<br />یه روز مسائل زناشویی رو تو مدرسه به دخترشون می گن و بچه می آد خونه و به مامان باباش می گه که برای بچه دار شدن که نباید دعا کنند خنگها باید بیشتر try کنن!دوست گلیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-69905186210925730422010-11-10T10:34:07.493+03:302010-11-10T10:34:07.493+03:30من فكر مي كردم لك لك ها بچه هارو از تو شومينه ميند...من فكر مي كردم لك لك ها بچه هارو از تو شومينه ميندازن پائين و زن و شوهر صب كه بيدار ميشن ميبينن صاحب بچه شدن!شاپورnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-34496498423228445902010-11-10T08:51:13.498+03:302010-11-10T08:51:13.498+03:30من اون وقتها از مامانم كه مي پرسيدم ميگفت ما رفتيم...من اون وقتها از مامانم كه مي پرسيدم ميگفت ما رفتيم تو بيمارستان از بين چند تا بچه تو رو انتخاب كرديم و بعد خدا تو رو آورد گذاشت تو دل من و من هميشه فكر ميكردم يه بچه ي فينگيلي تو هوا داره مثل واتو واتو پرواز ميكنه و مياد ميره تو شكم مامانم از سكس پدر و مادرم هم چيزايي ديده بودم ازشون بيزار نشده بودم تازه از كارشون خوشم هم اومده بود خودمم دلم ميخواست بعدنا هم كه فهميدم ماجرا چيه از كسي بيزار نشدم . من خانواده ها رو درك ميكنم كه چرا به بچه هاشون نميگن اكثر بچه ها دهنشون چفت نداره و يهو تو جمع از معلوماتشون صحبت ميكنن كه مثلا مادر و پدرشون و درحال سكس ديدن و يا از اين قبيل خوب بيچهاره ها حق دارن چون تو كشور ما سكس چيزه چيزيه حتي بين زن و شوهر و هميشه بايد مخفيش كني عين پريود شدن كه هميشه دخترا از پدراشون مخفي ميكنن و حتي جالبه مثلا شوهر من ازم ميخواد جلوي مادرش جوري وانمود كنم تو ماهرمضونها كه پريودم كه جلوي شوهرم هنگاميكه مادرشوهرم هم هست روزه خواري نكنم كه معلوم شه من پريودمچاي داغhttp://chayedaq.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-32091499462198584042010-11-10T08:42:41.746+03:302010-11-10T08:42:41.746+03:30من فکر میکردم پروسه بچه دار شدن همش زیر یر همون چا...من فکر میکردم پروسه بچه دار شدن همش زیر یر همون چائی دورنگی که تو عروسی به خورد زن و شوهذ میدادن . .. که البته بعد برام سوال شد که چرا یکی 2 تا و یکی 5 تا بچه داه و این شد که به یمن همکلاسی های محقق ، متخصص و کار کشته ام در دوره راهنمایی پرده جهل از جلوی چشمانم کنار رفت و من با سکس آشنا شدممعصومhttp://masoomphoto.wordpress.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-51694546837879087962010-11-10T00:22:56.782+03:302010-11-10T00:22:56.782+03:30من این طوری فهمیدم خارخاسک جون :)
http://persian_c...من این طوری فهمیدم خارخاسک جون :)<br />http://persian_cat.persianblog.ir/post/512/گربه ی ایرانیhttp://persian_cat.persianblog.irnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-3206293112540218982010-11-10T00:14:32.148+03:302010-11-10T00:14:32.148+03:30سلام خارخاری
خب من نمی خوام بگم که چطوری این موضوع...سلام خارخاری<br />خب من نمی خوام بگم که چطوری این موضوع را فهمیدم، اما می خوام که یه خاطره تعریف کنم<br />راهنمایی بودم و کتاب های مذهبی زیاد می خواندم و می دونستم که توی تمام اون ها تاکید شده که هم بستری زن و مرد گناه خیلی بزرگی و وحشتناک ترین شون هم بستری پدر و دختر ....<br />یه شب مامان خونه نبود و من حسابی ترسیده بودم، زیاد....<br />بابا گفت که اگه می ترسی می تونی بیای تو اتاق ما بخوابی.....<br />خب من فکر می کردم همین که تو اتاقی بخوابم که یه مرد دیگه به خصوص پدرم خوابیده گناه خیلی خیلی بزرگی انجام دادم به هر حال با هم خوابیده بودیم و هم بستر شده بودیم،<br />نمی فهمیدم که این یه اصطلاح....<br />از طرفی خیلی هم می ترسیدم<br />دلم و زدم به دریا و رفتم خوابیدم<br />تا مدتها احساس گناه می کردم فکر می کردم که و........<br />مدتها طول کشید تا از عذاب وجدان راحت بشمAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-3566546296333798442010-11-09T23:37:12.594+03:302010-11-09T23:37:12.594+03:30همیشه بهمون میگفتن از شکمِ مادر به دنیا میایم و م...همیشه بهمون میگفتن از شکمِ مادر به دنیا میایم و مامان هم جای بخیهها رو نشون میداد!<br />فکر کنم 5-6سالم بود که کنجکاو شده بودم که خوب اولش که مادرها باردار میشن از کجا شروع میشه که از خواهرم که 4سال از خودم برگتر بود پرسیدم و اون هم بعدِ کلی فکر و لذت از هوش و استعداد خودش که چه استدلال دقیقی کرده، به من گفت دیدی اینهایی رو که تازه ازدواج میکنن تو یه بشقاب غذا میخورن؟ صددرصد از همون طریق حامله میشن! تز هم از خودش ول داد که احتمالا باقالیپلو و قرمهسبزی و کلا غذاهایی که دارای حبوباته، بیشتر تاثیر گذاره!<br />اما شخصِ بنده از اونجایی که سری در سرها داشتم برای دکتربازی با دختر و پسرهای فامیل و بچههای محل در سنین کودکی، بدون هر گونه راهنمایی از هر کسی هم به موضوع سکس علم پیدا کردم که کاراییِ اندام خودم و دخترها چیه و فکر کنم کل موضوع(یعنی بارداری) رو هم وقتی 7یا8سالم بود، از زبون پسر عموم که 3سال از من بزرگتر بود، شنیدم و اسم کلیهی اندامها و نحوهی لقاح و غیره رو برام توضیح داد! حالا اون از کجا میدونست؟ خبر ندارم...Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/08231739490371710972noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-35468722815275256362010-11-09T23:33:34.990+03:302010-11-09T23:33:34.990+03:30وقتی فیلم ترانه 15 سال دارد را دیدم تازه وارد راهن...وقتی فیلم ترانه 15 سال دارد را دیدم تازه وارد راهنمایی شده بودم ،در میانه ی فیلم آنجایی که پسر یهو عین برق زده ها به دختر نگاه می کند و می گوید برویم خانه باید چیزی بر دارم و تنها صحنه رفتن ماشین در شب را نشان می دهد همیشه از خودم می پرسیدم رفتن آنها و بچه دار شدن ترانه چه ربطی به هم دارند بعدها که دوباره فیلم را مرور کردم تازه متوجه شدم داستان دقیقا همان نگاه شروع می شود.<br /><br />بچه تر که بودم همان زمانی که تازه به بلوغ رسیده بودم فکر می کردم دخترها وقتی کسی را دوست دارند و از دیدن آنها رنگ به رنگ می شوند و خجالت می کشند و وقتی نیستند به آنها فکر می کنند و خیالپردازی می کنند داستان از اینجا شروع می شود و به خاطر همین بود که بار اولی که عادت ماهانه ام به تاخیر افتاد نگران و مضطرب شدم چرا که حداقل این را می دانستم کسی که حامله می شود دیگر مریض نمی شود اینها گذشت و من زودتر از آنچه که شما فکر کنید فهمیدم قضیه از چه قرار است<br /><br />سال سوم دبیرستان که بودم یکی از همین دختر های همکلاسیم که دانش آموز خوبی بود و درسخوان و البته از یک خانواده غیر مذهبی سر یکی از کلاس هایمان که استاد در مورد بچه دار شدن ناخواسته و طلاق این حرفا حرف می زد با اعتماد به نفسی مضاعف بلند شد و گفت : استاد بچه را خدابه زن و شوهر می دهد آنها که تقصیری ندارند!<br />بنده خدا فکر می کرد وقتی زن و شوهری ازدواج می کنند اگر زن و شوهر خوبی باشند خداوند در یک موقعیت مناسب لک لک هایش را می فرستد و یک بچه در دامان آنها می گذارد !<br /><br /><br />این پست شما من را یاد انیمیشن مری و مکس انداخت ، دیدنش رو به شما توصیه می کنمAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-72661824759101494782010-11-09T22:43:39.252+03:302010-11-09T22:43:39.252+03:30من بس که فرهیخته بودم توی کتابهای آموزش مسائل جنسی...من بس که فرهیخته بودم توی کتابهای آموزش مسائل جنسی کتابخونه پدر و مادرم و صد البته رساله توضیح المسائل کل ماجراهای پریود و رابطه و خودارضایی رو خونده بودم. وقتی پریود شدم اصلا متعجب نشدم. مامانم حتی یک کلمه هم قبلش بهم نگفته بود. فقط مسائل خیلی مردانه مثل مایعات خروجی و اینها خیلی برام جا نیفتاده بود تا خود ازدواج.سایهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-719211547520404012010-11-09T22:30:59.544+03:302010-11-09T22:30:59.544+03:30ای ناقلا خوب همه رو به حرف کشیدی ها
عیب نداره ما ه...ای ناقلا خوب همه رو به حرف کشیدی ها<br />عیب نداره ما هم خواننده خاموش بودیم و خر شدیم و داریم روشن میشیم<br />دوستم گفت از راه دهان.<br />من گفتم نه بابا<br />بعد یادم نمیاد چطوری فهمیدم<br />ولی یهو دیدم میدونم<br />از بس شر بودیم توی اون سنین بلوغ<br />یادت نره اینم توی اون پست دسته جمعیت بنویس که گفتم شر بودم و یهو فهمیدم<br />مراقب دخترهات باش<br />خوب مینویسی خانوم نویسندهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-52194611257189814382010-11-09T21:28:08.185+03:302010-11-09T21:28:08.185+03:30از نمي دانم چند سالگي كه جاي بخيه را روي مامان ديد...از نمي دانم چند سالگي كه جاي بخيه را روي مامان ديده بودم و ميدانستم به دنيا امدن از كجاست. يعني فمر ني كردم فقط از همان يك جاست.<br />اما در مورد ايني كه اسپرم از كجا مي رود. هي نشستم و فكر كردم و ديدم تمام عضو هاي بدن يك نقشي دارند. جز ناف. و نتيجه اين شد كه حتما خودش است.<br />احمقانه بود. خودم مي دونم.مداد گليhttp://medad-goli.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-28547171654550215762010-11-09T17:21:39.287+03:302010-11-09T17:21:39.287+03:30من از همون اول اومدم خونه از مامان بابام پرسیدم آد...من از همون اول اومدم خونه از مامان بابام پرسیدم آدما چجوری بچه دار میشن!<br />مامانم جبهه گرفت و دعوام کرد ولی بابام ادعای روشن فکری داشت توضیح داد که "یه چیزی از اونجای مرد میگیرن تزریق(!) میکنن تو شکم مادر بعد بچه دار میشه"!<br /><br />بعد من اومدم مدرسه اینو برای دوستم تعریف کردم که حرفمو قبول نکرد. اون میگفت مامانش گفته بچه از ناف به دنیا میاد! تازه درست شدنشم نمیدونست انقد تعصب داشت رو نظرش حرف منم قبول نکرد :)))Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-14015673893466849382010-11-09T16:31:35.657+03:302010-11-09T16:31:35.657+03:30شاید این خبر رو خونده باشی ولی ظاهرا فقط برای ما ع...شاید این خبر رو خونده باشی ولی ظاهرا فقط برای ما عیب بود این چیزارو آموزش بدن ! ای روزگار !!!!<br />آموزش آداب زناشویی به دانش آموزان <br />(سایت تابناک )<br />http://www.tabnak.ir/fa/news/129623/بهار (خونه ی دل )http://khunedel.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-31766860114068274522010-11-09T15:50:27.357+03:302010-11-09T15:50:27.357+03:30نمی دونم از کجا ولی من همیشه می دونستم که یه همچین...نمی دونم از کجا ولی من همیشه می دونستم که یه همچین رابطه ای باید بین زن و مرد باشه.نمی دونم چه جوری ولی توی 4 سالگی شهوتو می شناختم و درک می کردم.نمی دونم از کی ولی از وقتی که یادمه توی این زمینه صاحبنظر بودم.و اونقدر این موضوع منو عذاب داد که وقتی دوم راهنمایی از منی که از سوم دبستان عادت ماهانه می شدم پرسیدن توام میشی یا نه ؟حاشا کردم و خودمو زدم به کوچه علی چپ.هیچوقت سوال نکردم چون برام توضیح واضحات بود.حالا یکی بیاد به من بگه من از کجا می دونستم؟چرا اینقدر زود؟جدا عذاب کشیدم.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-55569859120365531592010-11-09T14:37:11.465+03:302010-11-09T14:37:11.465+03:30منم مثل خیلی های دیگه فکر میکردم خدا بر حسب اتفاق ...منم مثل خیلی های دیگه فکر میکردم خدا بر حسب اتفاق چندتا بچه به زن و شوهر ها میده ! البته این فکر تا دوم سوم دبستان تو سرم بود . بعد از اون فهمیدم اون کارای بی تربیتی که تو فیلمای بی تربیتی دیده بودم ، میتونه به بچه دار شدن ختم شه !!لیموشیرینhttp://www.limoshirin-00.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-37508670794703699332010-11-09T14:28:16.075+03:302010-11-09T14:28:16.075+03:30راجع به بحث زايمان كلا گاگول بودم. تا پيش دانشگاهي...راجع به بحث زايمان كلا گاگول بودم. تا پيش دانشگاهي فكر ميكردم بچه از باسن مياد.<br />زماني كه تو سن بلوغ بودم برادرم نامزد بود و گاهيي يه چيزايي ازشون ديده بودم. يه بار از كنار در خونمون يه كان*دوم پيدا كردم.دختر همسايمون بادش كرد و نخ بهش بست و به عنوان بادكنك استفاده كرديم. اون روز چه كتكي خوردم از مامانم. بعد دبيرستاني بودم يه شب تابستون كه همه تو ايوون ميخوابيديم، و من اونشب بي خوابي زده بود به سرم يه صداهايي شنيدم. واي خدا . از ترس داشتم ميمردم. فكر كردم بابام داره مامانمو خفه ميكنه. شايد اگه چند ديقه ديگه طول ميكشيد ميرفتم كمك مامانم...<br /> صبح كه بيدار شدم چشام از اشك قرمز بود. با خودم فكر ميكردم اين يه زجر هست كه عاديه و بايد پدرا مادرا رو اذيت كنن. چقدر اون شب واسه مامانم اشك ريختم. شب ها خواب نداشتم. ميترسيدم از يه چيزي. يه شب ماه رمضون همون سال بود. مامانم تو آشپزخونه داشت سحري آماده ميكرد. منم صدا زده بود ولي من خواب بيدار بودم.يادمه بابام اومده بود مامانمودوباره زجر بده ولي مامانم انگار همش ميخواست در بره. اونم كجا؟ وسط آشپزخونه. منم همينطور كه در اتاقم باز بود و روتخت خوابيده بودم از زير ميز ناهارخوري كامل ديدم بابام چيكار كرد. اون شب در حد مرگ بغض كردم و از بابام متنفر شدم. صبح به يكي از همكلاسيام گفتم. و اگه اون روشنم نميكرد شايد از بابام تو ذهنم هيولا ميساختم. زهره دوستي بود كه از اول بچگي تا حالا باهم هستيم. اون هميشه اطلاعاتش از من بيشتر بود. بعدها كه يواشكي فيلم سوپر ديدم و چشم و گوشم باز شد با اينترنت ، متوجه شدم كه تو اون شب هاي بچگي چقدر الكي اشك ريختم و مامانم و بابام چه خوش به حالشون بوده.<br />راستي اينم بگمكه چقدر از دست پسردائيم كه هميشه پيشنهاد ميداد آمپول بازي كنيم فرار ميكردم. نميدونستم چرا آمپول بازي بده. اصلا نميدونستم چيه ولي بد بود بد...ميناnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-36001842689362574582010-11-09T14:14:52.665+03:302010-11-09T14:14:52.665+03:30ياد يه لطيفه با نمك افتادم:
بچه از باباش ميپرسه كب...ياد يه لطيفه با نمك افتادم:<br />بچه از باباش ميپرسه كبابا مامانا چطور بچه دار ميشن؟<br />باباش كه نميخواد بچه پررو بشهميگه: يه فرشته مياد و بچه رو ميزاره تو شيكم مامانها!!<br />بچه ميگه: اه!!....پس يعني كردن تاثيري نداره!!<br /><br /><br />بنده به مدد دختر دائي دانايمان همه چي رو ميدونستيم و چقد حريص بوديم به اين دسته از دانسته ها!!<br />يادم مياد يه باركه خونه اونا مهمون بدم زير تخت دايي اينا يه جلد كـاندوم پيدا كرديم و مدتها راجع بهش شاهنامه ها ميگفتيم!!<br /><br />پيشنهاد جالبيه كه همه كامنتهارو توي يه پست بياري منكا خوشم مياد!!خط سومhttp://manyekkhatesevomi.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-42239225839235370092010-11-09T13:48:58.068+03:302010-11-09T13:48:58.068+03:30سلام پستت و نظريه هاش رو خوندم ولي جوابي مناسب بر...سلام پستت و نظريه هاش رو خوندم ولي جوابي مناسب براي موش موشي پيدا نكردم.حرفهاي يك كم حرفhttp://mimin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-1384919627873454532010-11-09T13:43:25.165+03:302010-11-09T13:43:25.165+03:30من را از بازار خریده اند. الان هم از بازار میخرند ...من را از بازار خریده اند. الان هم از بازار میخرند دیگر. نه؟ :دیشیخ حقگوhttp://1sheikh.wordpress.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-91692612072590493022010-11-09T11:54:20.280+03:302010-11-09T11:54:20.280+03:30من به همين خاطر دوست دارم بچه ها طبيعت رو ببيند و ...من به همين خاطر دوست دارم بچه ها طبيعت رو ببيند و جواب سوالاشون رو با چشم ببينند.<br />من تو 8 سالگي ديدم يه درازگوش راكبش رو زمين زد و بدو بدو رفت سمت يه دراز گوش ديگه و تو حد فاصل رسيدن به اون درازگوش (يه مسافت20 متري)خرطومش دراومد . (تصور اون زمان من و تنها چيز مشابهي كه ميشناختم خرطوم فيل بود كه شبيه اون مكانيزم بود). آنچنان با سم هاش به پشت درازگوش ماده فشار آورده بود كه پوست ضخيم كمر خانوم شكاف برداشته بود . <br />عهدش هم كه يه پورنو تمام و كمال خري .<br />ونتيجه سوال هاي من و توضيحات دوستي كه وارد به تمام موضوع بود . <br />از همه مهمتر شبيه سازي توليد مثل انسان با مدل درازگوشي .بين التعطيلينhttp://mehrrunexe.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-73504852665179130742010-11-09T11:37:44.566+03:302010-11-09T11:37:44.566+03:30مثل من که فکر می کردم زن و شوهر از یک لیوان آب می ...مثل من که فکر می کردم زن و شوهر از یک لیوان آب می خورند و بچه دار می شوند! چون لیوان مشترک به اندازه حرف های پایین تنه ای ممنوع بود در خانه ماAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-5424944030932528592010-11-09T10:31:27.781+03:302010-11-09T10:31:27.781+03:30يكبار وقتي هنوز مدرسه نميرفتم يا شايد اول،دوم دبست...يكبار وقتي هنوز مدرسه نميرفتم يا شايد اول،دوم دبستان بودم همين سوألو پرسيدم و بهم جواب دادند كه وقتي مامانا صلوات ميفرستن خدا بهشون بچه ميده!<br />بعد من در همون بچگي خودم فكر ميكردم كه اين زنها كه دائم در حال صلوات فرستادند پس چه جوره كه هر كدوم فقط دو سه تا بچه دارند؟!<br />بعد هم ديگر پي قضيه را نگرفتم تا وقتي كه بزرگتر شدم و طبيعتاً توي همين جمع هاي دخترونه مسئله گفته شد و فهميدم و حالا هر وقت ياد اون قضيه صلوات فرستادن ميفتم خنده ام ميگيره...واقعاً بدترين جوابيه كه ميشه در مقابل اين سوأل به يك بچه گفت.مانونhttp://www.the-munon.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1419436035281981929.post-27896666439717289782010-11-09T08:45:31.425+03:302010-11-09T08:45:31.425+03:30برای کنکور درس می خوندم یکی از سوالات این بود: در ...برای کنکور درس می خوندم یکی از سوالات این بود: در کدام جوامع بحران دوره ی بلوغ نداریم<br />جواب: جوامعی که به شیوه انسان های اولیه زندگی می کنند.<br />همانجا تصمیم گرفتم که روزی بچمو همینطوری تربیت کنم!!!<br />سالها گذشت دختر دار شدم 5 ساله بود یه روز خانوم همسایه پسر هفت ماهه شو گذاشته بود پیشم تا بره کلاس ایروبیک<br />بچه خودشو کثیف کرد رفتم تو اطاق خواب پمپرزشو عوض کنم یهو یه چیزی به ذهنم رسید دخترمو صدا کردم بیاد دستاشو بگیره تا من راحت تر تمیزش کنم.همونجا از تفاوت بدن زن و مرد براش گفتم اونم گفت که فکر می کرده اینا پی پی اند و بچه ها خوب خودشونو نشستند گویا قبلا تو مهد کودک یه چیزایی دیده بوده برا خودش تفسیر کرده.خلاصه بعد از اون تو هر فرصتی به روشنگری هام ادامه دادم فعلا که 11 ساله است روشهام جواب مثبت داده.البته باید یه روز هم اون حرفاشو بگه<br />ممنون خاری جوننبات داغnoreply@blogger.com