۲۴ آبان ۱۳۹۰

آنچه مي شنوي و آنچه مي بيني

يكي از دوستان قديم كه گزارش گر برنامه ورزش راديو است،  مهمانمان بود. تعريف مي كرد يك شب در يك ساعت كم ترافيك به لحاظ شنونده قرار بود فوتبال دو تيم دسته دوم را كه در خارج از كشور مسابفه مي دادند گزارش بدهم؛ برنامه هنوز شروع نشده بود كه   ارتباط قطع شد. ثانيه ها مي گذشت و ما به شروع برنامه نزديك مي شديم، في الفور زنگ زدم به يكي از دوستان و گفتم : فلاني سريع السير به من بگو هر بازيكن چه شماره اي دارد و هر تيم  در كدام طرف زمين بازي مي كند. هر وقت هم يكي از تيمها گل زد به من خبر بده كه بدانم كدام تيم بوده و چه كسي گل زده است .
برنامه كه شروع  شد من هم شروع كردم به گزارش،  پاس دادن ها را،  شوت كردن ها را، جاخالي دادن ها را همه را از خودم مي گفتم و هر بار كه دوستم پيامك مي داد كه حالا بازيكن شماره فلان  يك خطر روي دروازه داشته وبازيكن فلان گل زده است من هم با هيجان به گزارش اضافه مي كردم . نود دقيقه برنامه را تمامش كردم و برنامه راديويي را بستيم . 
فردا معلوم شد دوستم مرا سركار گذاشته است و بازي  را كلن  اشتباه گزارش داده ام  و تيمي كه  برنده اعلام كرده بودم بازنده مسابقه بوده است .
اين روزها خبرهاي صداي و سيماي ميلي  عينن مثل همين گزارش راديويي مي ماند انگار هيچ خبرنگاري  برنامه زنده اي را  از خود استاديوم گزارش نمي كند . كسي به اينها مي گويد چه شده است و چه نشده و اينها هماني كه مي شنوند گزارش مي دهند نه چيزي كه مي بينند.

۵ نظر:

مهسا گفت...

باز آن دوستتان ناخواسته سر کار رفته بوده،اینها که انگار خودشان خودشان را می گذارند سر کار

یک زن گفت...

ما هم که نمی دانیم سر کارند و می خواهند ما را سر کار بگذارند!

saba گفت...

hamishe migan on chizi ke mibini bavar kon na on chizi ke mishenavi

بابک گفت...

افتضاح

ناشناس گفت...

دمت گرم، اینو میگن هنر روشن گری!
با اینهمه خبرهای گوش «نواز»، خیلی وقت بود که از ته دل نخندیده بودم.
با تشکر سپیده

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...