دو مشتري پرو پا قرص براي خانه ي طرح دار و ده سال ساخت ما پيدا شده است.
يكي از آنها كه شوهرش تكنسين برق است و خودش منشي دكتر تا به حال سه بار براي ديدن خانه آمده .
يك بار شب آمده، يك بار روز، يك بار در باران.
يك بار با شوهرش آمده و بچه اش. يك بار با خواهرش و برادرش و يك بار با دوستش.
زن جواني است عاشق تراس و حياط خلوت شده است. خانه را دلگشا و بزرگ مي داند. امروز وقتي با دوستش توي تراس ايستاده بودند و باران را تماشا مي كردند، در چشمهايش همان اشتياقي را ديدم كه سالهاي اول بعد از صاحب خانه شدن با آقاي خانه مي نشستيم توي تراس و باران را تماشا مي كرديم.
تنها مشكلشان اين است كه چهار پنج ميليون كم دارند! و نمي توانند پولشان را نقد بدهند. دست كم دو ماه طول مي كشد كه پولشان كامل شود و اين براي من، كه براي خريدن خانه ي مورد علاقه ام بيست ميليون كم دارم فاجعه است!
از طرفي صاحب خانه اي كه مي خواهيم خانه اش را بخريم حتي حاضر نيست يك ميليون تخفيف بدهد. حتي خانه را از مبلغي كه بنگاه به ما گفته بود پنچ ميليون بيشتر مي دهد. و پولش را نقد مي خواهد. عازم استرالياست و مي خواهد پول را زودتر بگيرد و خود را به پيشرمن پلاك 43 خيابان بالاباي سيدني برساند!
آن مشتري ديگر خودش مهندس مكانيك است و همسرش كارمند بانك.
يك بار خودش آمده و دوستش در يك شب فرح بخش ارديبهشتي!
يك بار هم با همسرش آمده در يك روز دل انگيز باراني.
مي توانند مبلغي كه ما مي خواهيم را بپردازند و مشكلي با پول نقد ندارند.
باور كنيد از همان زمان كه خانه را براي فروش گذاشتم مي دانستم روزي مي رسد كه دو مشتري، طالب خانه باشند و من مجبور كه ميان آن دو يك نفر را انتخاب كنم. و مي دانستم آن روز خدا با پوزخندي نشسته است و چرتكه انداختن من را تماشا مي كند و مي داند من آنقدر به او ايمان ندارم كه فكر كنم اگر آن ديگري را انتخاب كنم ممكن است او" در" بزرگتري را به روي من باز كند.
يكي از آنها كه شوهرش تكنسين برق است و خودش منشي دكتر تا به حال سه بار براي ديدن خانه آمده .
يك بار شب آمده، يك بار روز، يك بار در باران.
يك بار با شوهرش آمده و بچه اش. يك بار با خواهرش و برادرش و يك بار با دوستش.
زن جواني است عاشق تراس و حياط خلوت شده است. خانه را دلگشا و بزرگ مي داند. امروز وقتي با دوستش توي تراس ايستاده بودند و باران را تماشا مي كردند، در چشمهايش همان اشتياقي را ديدم كه سالهاي اول بعد از صاحب خانه شدن با آقاي خانه مي نشستيم توي تراس و باران را تماشا مي كرديم.
تنها مشكلشان اين است كه چهار پنج ميليون كم دارند! و نمي توانند پولشان را نقد بدهند. دست كم دو ماه طول مي كشد كه پولشان كامل شود و اين براي من، كه براي خريدن خانه ي مورد علاقه ام بيست ميليون كم دارم فاجعه است!
از طرفي صاحب خانه اي كه مي خواهيم خانه اش را بخريم حتي حاضر نيست يك ميليون تخفيف بدهد. حتي خانه را از مبلغي كه بنگاه به ما گفته بود پنچ ميليون بيشتر مي دهد. و پولش را نقد مي خواهد. عازم استرالياست و مي خواهد پول را زودتر بگيرد و خود را به پيشرمن پلاك 43 خيابان بالاباي سيدني برساند!
آن مشتري ديگر خودش مهندس مكانيك است و همسرش كارمند بانك.
يك بار خودش آمده و دوستش در يك شب فرح بخش ارديبهشتي!
يك بار هم با همسرش آمده در يك روز دل انگيز باراني.
مي توانند مبلغي كه ما مي خواهيم را بپردازند و مشكلي با پول نقد ندارند.
باور كنيد از همان زمان كه خانه را براي فروش گذاشتم مي دانستم روزي مي رسد كه دو مشتري، طالب خانه باشند و من مجبور كه ميان آن دو يك نفر را انتخاب كنم. و مي دانستم آن روز خدا با پوزخندي نشسته است و چرتكه انداختن من را تماشا مي كند و مي داند من آنقدر به او ايمان ندارم كه فكر كنم اگر آن ديگري را انتخاب كنم ممكن است او" در" بزرگتري را به روي من باز كند.
۵ نظر:
دومی را انتخاب می کنی خارخاسک عزیز ، من مطمئنم !
هر وقت میبینم آپ کردین انگار یه کشف بزرگ کردم,انسان متبحری هستین سرکار خانوم در جلب کردن انسانها.دوستتون دارم.
خار خاری خانوم من توصیه می کنم قبل از این که خونه خودتون رو قول نامه کنید قبلش منزلی رو که می خواید بخرید رو قطعی کنید چرا که توی این دوره زمونه قیمتا ثانیه ای بالا می کشه . خدایی نکرده ضرر نکنید. به عنوان یه مهندس مکانیم به نفر دوم رای می دم :)
مرسی از اینکه مینویسید
موفق باشید
سلام.
زیباست حکایتان .نقش خدا در دودلی تان چیست؟ :))
ارسال یک نظر