بيزقولك باز هم پول تو جيبيي اش را گم كرده و بيزبيز را مقصر مي داند.
بيزقولك : مامان من مي دونم اين خودش پولهاي من رو برداشته !
به بيزبيز نگاه مي كنم ؛
بيزبيز: مامان دروغ مي گه اين اصلا بلد نيست پول نگه دار اسكناسهاش رو به جاي لحاف مي كشه روي باربي هاش مي گه باربي هاي من مايه دار هستند با پول خودشون رو گرم مي كنن !
به بيزقولك نگاه مي كنم ؛
بيزقولك : خوب اگه روشون بود كه الان گم نشده بود معلومه يكي از روي اونها برداشته گذاشته تو جيب خودش ! تو برش داشتي من مي دونم .
بيزبيز : به خدا مامان من بر نداشتم خودش گيجه !
بيزقولك : نخير تو برداشتي برش گردون بياد ببينم .
من مدبرانه وارد دعوا مي شوم و مي گويم : بيزقول جان ببين داره مي گه به خدا بر نداشته اگه دروغ مي گفت كه خدا رو قسم نمي خورد .
بيزقولك : بريد بابا شما ؛ من خودم صب تا شب هزار بار قسم خدا رو مي خورم همه اش هم دروغ مي گم اين هم داره دروغ مي گه بگو پولم رو بده !
۹ نظر:
وقتی این ماجراهای تو رو با بیز بیزط و بیزقولک می خونم می گم من چطوری مادر بشم..اخه من از پس این نسل بر نمیام
http://anihoo.blogspot.com/2011/08/blog-post_18.html
شاید بد نباشه بخونیش.
شاید بد نباشه یه مقدار از این وقت اینترنت و بلاگ و کار و ... رو اختصاص بدین به بچه ها...
وقتی پای مصالح مالی وسط باشه خانواده و مملکت و ... همه کنار میرن.
خارخاسک جان من اندک زمانی ست خوانندت شدم و بسی لذت می برم.
جالبه
میگن حرف راستو از بچه بشنو:یا قسم دروغشو باید باور کرد یا حرف صادقانه فعلیشو؟
من که فکر نمی کنم بچه ها دروغ میگن فقط مصلحت اندیشی می کنن
:)))))
این بیزقولک ها از الان چه زبل دارن میشن . یاد بچگی ها به خیر که خودم هم با اون یکی بیزقولک هر روز از همین دعوا ها داشتیم . مال ما سر 1 دونه لوبیا بود مثلاً
با درود و سپاس فراوان : شهرام
من قبلا هم بشما گفته بودم این بیزقولک شما خیلی سرش میشه
ارسال یک نظر