عرض به حضور شما که من دوبار تا به حال هک شدم . یک بار که خیلی خارخاسکی موضوع رو پیچوندم و متن پیام هکر رو چنان عوض کردم که آب از آب تکون نخورد و همه هم فکر کردن که این یکی از کارهای خارخاسکی خودمه، البته پیش بعضیا هم شدم چوپان دروغگو و بعضیا هم ازم رنجیدن و رفتن .
یکبار هم همین پنج شنبه پیش که باز هک شدم. اینبار هم خیلی زود به کمک دوست و آشنا دوباره اومدم سر خونه اولم .
والله دیگه هر هکر تازه واردی که می ره الفبای هکری می خونه هم فهمیده برای دست گرمی باید بیاد وبلاگ خارخاسک هفت دنده رو هک کنه بس که من سطح امنیتی ام در حد تربچه است . هک کردن من مثل گرفتن بستنی از دست بچه دوساله می مونه .
این بار اما برخلاف بار پیش اجازه دادم آقا تيمم یه چند روزی از دست گلی که به آب دادن لذت وافر ببره . من هم لابد نشستم به اشک و آه و گریه و کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتم .نه والله من هم رفتم به خونه و زندگیم رسیدم و پاک کردن پی پی از خاک ایران رو ترجیح دادم به اینکه دنبال این بگردم، ببینم چه بلایی سر وبلاگم اومده .
حکایت این هکرهای ما و وبلاگ ما شده حکایت مخنث و لوطی مولانا ،
مولانا حکایت می کنه یه مخنثی با یه لوطی روی هم ریختن و مشغول ماجرا بودن که ناگهان لوطی می بینه پر شال مخنث یه شمشیره. برمی گرده می گه : آقا جون این چیه به خودت آویزون کردی !؟
مخنث می گه: این رو بستم هر کی بهم نظر سوء داشت بکشمش !
لوطی می گه: اِ پس خدا رو شکر من بهت نظر سوء ندارم .
از این جا به بعد مولانا باز شروع می کنه به پند و اندرز که ای بابا گیرم که تو شمشیر هم بستی، شمشیرت رو هم از رو بستی ، تو که مرد نیستی و مردونگی نداری این شمشیر به چه کارت می آد؟
گیرم که اصلا ذوالفقار به تو ارث رسیده تو که دست علی رو نداری از شمشیرت کی سود می بره ؟
گیرم اصلا تو بت شکن، بت هم شکستی ولی تا وقتی خودت در بند و اسیر بت وجودت هستی بت شکستنت به درد کی می خوره ؟
گیرم کشتی نوح داری وقتی کشتی بانت نوح نباشه هزار تا کشتی داشته باش به درد کی می خوره ؟
آخه یکی نیست به این آقا تيمم( هکر عزیز وبلاگ من ) بگه اگه تو هک کردن بلدی چرا می آی با وبلاگ بی درو پیکرخارخاسکی مثل من زور آزمایی می کنی. برو يه جايي از اين استعدادت استفاده كن كه يه منفعتي برات داشته باشه .
براش نوشتم باریک برام جالبه كارت جزو ارتش سایبری هستی؟( الان من با یه ارتش طرفم یعنی؟) برام نوشته: نه نیستم ولی از نوشته هات خوشم نمی آد. این هم جوابش...
"چیش برات جالب بود؟؟
حوصله ندارم مصداق پيدا كنم اما اكثر مطالبت روح نااميدي دارن.ما به
اندازه ي كافي بدبختيم،خوشم نمياد شماها هم حالمونو بدتر كنيد.
نگو "خب نخون".دلم نميخاد هيچ كسيو نا اميد كنی"
بابا جان این هم شد دلیل؟ این هم شد برهان؟ بقیه آدمهایی که از نوشته های من نا امید نمی شدن پس چی؟ اونها رو بی خیال شدی کلن، فقط خودت مهم بودی یعنی؟
حالا تو بیا هزار بار دیگه وبلاگ من رو هک کن. اصلا کل نوشته های من رو پاک کن من از یه جای دیگه یه جور دیگه سر در می آرم . بالاخره خارخاسک هفت دنده ای گفتن چیزی گفتن.
بد هم نیست یه نگاهی به این تعداد آدمهایی که كار تو رو تاييد مي كنن بياندازی، بعد می بینی با ز هم اون که مونده من هستم و اون که روح نا امیدی دمیده و مردم طردش می کنن تو هستی !
یکبار هم همین پنج شنبه پیش که باز هک شدم. اینبار هم خیلی زود به کمک دوست و آشنا دوباره اومدم سر خونه اولم .
والله دیگه هر هکر تازه واردی که می ره الفبای هکری می خونه هم فهمیده برای دست گرمی باید بیاد وبلاگ خارخاسک هفت دنده رو هک کنه بس که من سطح امنیتی ام در حد تربچه است . هک کردن من مثل گرفتن بستنی از دست بچه دوساله می مونه .
این بار اما برخلاف بار پیش اجازه دادم آقا تيمم یه چند روزی از دست گلی که به آب دادن لذت وافر ببره . من هم لابد نشستم به اشک و آه و گریه و کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتم .نه والله من هم رفتم به خونه و زندگیم رسیدم و پاک کردن پی پی از خاک ایران رو ترجیح دادم به اینکه دنبال این بگردم، ببینم چه بلایی سر وبلاگم اومده .
حکایت این هکرهای ما و وبلاگ ما شده حکایت مخنث و لوطی مولانا ،
مولانا حکایت می کنه یه مخنثی با یه لوطی روی هم ریختن و مشغول ماجرا بودن که ناگهان لوطی می بینه پر شال مخنث یه شمشیره. برمی گرده می گه : آقا جون این چیه به خودت آویزون کردی !؟
مخنث می گه: این رو بستم هر کی بهم نظر سوء داشت بکشمش !
لوطی می گه: اِ پس خدا رو شکر من بهت نظر سوء ندارم .
از این جا به بعد مولانا باز شروع می کنه به پند و اندرز که ای بابا گیرم که تو شمشیر هم بستی، شمشیرت رو هم از رو بستی ، تو که مرد نیستی و مردونگی نداری این شمشیر به چه کارت می آد؟
گیرم که اصلا ذوالفقار به تو ارث رسیده تو که دست علی رو نداری از شمشیرت کی سود می بره ؟
گیرم اصلا تو بت شکن، بت هم شکستی ولی تا وقتی خودت در بند و اسیر بت وجودت هستی بت شکستنت به درد کی می خوره ؟
گیرم کشتی نوح داری وقتی کشتی بانت نوح نباشه هزار تا کشتی داشته باش به درد کی می خوره ؟
آخه یکی نیست به این آقا تيمم( هکر عزیز وبلاگ من ) بگه اگه تو هک کردن بلدی چرا می آی با وبلاگ بی درو پیکرخارخاسکی مثل من زور آزمایی می کنی. برو يه جايي از اين استعدادت استفاده كن كه يه منفعتي برات داشته باشه .
براش نوشتم باریک برام جالبه كارت جزو ارتش سایبری هستی؟( الان من با یه ارتش طرفم یعنی؟) برام نوشته: نه نیستم ولی از نوشته هات خوشم نمی آد. این هم جوابش...
"چیش برات جالب بود؟؟
حوصله ندارم مصداق پيدا كنم اما اكثر مطالبت روح نااميدي دارن.ما به
اندازه ي كافي بدبختيم،خوشم نمياد شماها هم حالمونو بدتر كنيد.
نگو "خب نخون".دلم نميخاد هيچ كسيو نا اميد كنی"
بابا جان این هم شد دلیل؟ این هم شد برهان؟ بقیه آدمهایی که از نوشته های من نا امید نمی شدن پس چی؟ اونها رو بی خیال شدی کلن، فقط خودت مهم بودی یعنی؟
حالا تو بیا هزار بار دیگه وبلاگ من رو هک کن. اصلا کل نوشته های من رو پاک کن من از یه جای دیگه یه جور دیگه سر در می آرم . بالاخره خارخاسک هفت دنده ای گفتن چیزی گفتن.
بد هم نیست یه نگاهی به این تعداد آدمهایی که كار تو رو تاييد مي كنن بياندازی، بعد می بینی با ز هم اون که مونده من هستم و اون که روح نا امیدی دمیده و مردم طردش می کنن تو هستی !
۱۷ نظر:
یا به قول حافظ گر انگشت سلیمانی نباشد چه خاصیت دهد نقش نگینی.
حوصله ندارم مصداق پيدا کنم!
روح نااميدي!
اين يارو با انتقادهاي اينجا مشکل داشته و براي اينکه نگه من عرزشي هستم دلايل جفنگي آورده که مخفي بشه. اما اي کاش به همين مقدار گشاديش بسنده ميکرد و حرفي از نااميدي نميزد که معلوم بشه دليلي نداره و داره از گفتن دليل هم طفره ميره. يکي از دلايل پر رونق بودن اينجا روحيه دادن و شارژ کردن روحي مخاطبه که اين کارو به صورت انتقادات ظريف و دلنشتين از طريق حوادث و روزمره گي هاي زندگي همه مون انجام ميده و من شخصا هر وقت نياز به روحيه پيدا کنم ميام اينجا رو ميخونم و روح نااميدي که ايشون فرمودن گلواژه اي بيش نيست!
فقط خواستم بگم بسيجي نيازي نداره بگه بسيجي ام يا نيستم. تابلوئه! اگرهم بپيچونه تابلوتر ميشه.
من اون روز که دیدم نوشته هک و فلان هم یه کامنت زدم بهش که یکم تحقیرش کردم.
با این همه این کار به این راحتیا نیست. یعنی این که آدم بتونه به این راحتی پسورد یک نفر رو بدست بیاره. من حدس میزنم شما پسوردای سرویسهای مختلف (مثل ایمیل و اینطور چیزا)ت یکیه و یکی از اینا لو رفته.
شدیدن پیشنهاد میکنم اول پسورد ایمیل رو عوض کن که ممکنه اصلن با اون پسورد اینجا رو بدست آورده باشه.
بعد حواست به سکیوریتی کوسشنها (سوالایی که برای ریکاور کردن پسورد هست) باشه که یه موقع اونا رو عوض نکرده باشه.
بعد یکم دقت کن، پسورد رو به هیچکس نده.
نگرانم نباش، اگه جوجههایی مثل اون بدبخت هستن که بیان کرک کنن، کسایی هم هستن تو مخاطبات که بتونن این قضیه رو برگردونن.
دوست عزیز چطوری می تونم سوالات رو عوض کنم /
خارخاسک جان چرا ایده می دی به هکرِ بنده خدا؟
سری بعدی بزنه پست هات رو پاک کنه خودم می یام باهات دعوا می کنم :-"
الحق که هفت دنده ای خارخاری
گفتم تموم شد این وبلاگ و حالم گرفته شده بودااا
این بی شعورا روح دیکتاتوری دارن که این کارو میکنن
خدا رو شکر کسی به ما سو نظر نداره وگرنه ما شمشیر که سهله حتی یه کارد آشپزخونه هم نداریم که ببندیم پر شالمون !
چی تو نوشته هات ناامید کننده است؟ به نظر من که خیلی هم خوش خیالی/ قربونت من اصلا به امیدی که تو تو نوشته هات از درست شدن اوضاع داری اعتقادی ندارم. کار ما از ریشه خرابه. به این یارو هکره می گم که بیاد یه سر پیش خودم. می خواد جلب توجهت رو بکنه یکم بهش توجه کن خوب. نه بیشتر از این نکن پر رو تر می شه
man baz angizeye in dooste hakero nafahmidam :D
yek peyghame khosoosi ham ferestadam barashoon baraye porseshe angizashoon ama hanooz be bande javab nadadan..
nemidoonam chera in rooza in ghad angize o dalile kara vasam mohem shode
عجب سیستمی شده ، کلا گفتم با یک دندگی و خباثت اون اخوی دیگه یه چند وقتی خارخاسک نداریم ! بعید می دونم از پست ها بک آپ بگیری !!!
هم کار اون مسخره ست و هم این نوشته ی شما
یه مدتی هم سراغ من می امدن و یه بارم همسر سابق پول داده بود یکی هکم کنه ((: کلا ملتمون دلشون خجسته اس . عادت میکنی
حالا ما از کجا بدونیم قطعا خودت هستی ؟
میشه این عزیز دل بیاد اینجا آموزش هک کردن یا چمدونم کرک کردن بده/ هزینشم اینترنتی پرداخت می کنیم/ جا از تو آموزش از اون! چیه بده یه چیزی یاد بگیریم
خوشحال شدم که برگشتی
ناامید خودشه که این پست ها رو میخونه احساس عوضی بهش دست میده. منکه از بعضی پست ها ریسه میرم و بعضی هم آدمو به فکر فرو میبره. احتمالا از این بچه اسکولاس که تازه یک چیزی یاد گرفته خواسته یه غلطی کرده باشه!
دلم برای وبلاگتان تنگ شده بود..
ارسال یک نظر