چيزي خيلي مرا تحت تاثير قرار داده، مسلماني بعضي ها و نامسلماني من است !
خدا وكيلي وجود اين همه بچه مسلمان و مقيد و مكلف به اصول دين داري و دين مداري جاي شك باقي نمي گذارد كه روزي به زودي مملكت مي رسد به دست صاحب اصليش، بدون ترديد.
يعني شما فكر كنيد من مي نويسم ما مي نشينيم توي خانه در آشپزخانه را قفل مي كنيم از صبح تا شب كيسه كيسه براي ما غذاي نذري رايگان مي آورند و ما مي خوريم خودمان را چاق مي كنيم و كيفش را مي بريم ! و هيچ كس شك ندارد كه همه ي اين لقمه هايي كه به كام ما مي رود حساب و كتابش درست است و حلال حلال اصلاً از آشپزخانه نبوي بيرون آمده اند و رسيده اند به دست ما. كسي سوال نمي كند شما اينهايي كه مي خوريد، ما اينهايي كه مي خوريم از كجا مي آيد؟ توسط چه كسي پخته مي شود؟ چه نذري را بايد ادا كند؟( خوب است كه من به طعنه مي نويسم حتي گربه از خوردن غذاي نذري ما ابا مي كند!)
اما اگر من بنويسم من و خانواده ام از برادرها و خواهرها و خواهر زاده ها و برادر زاده ها! همگي در طي يك روز، پنجاه جعبه قوطي چهار تايي از سوپري محل در روز عاشورا! غذاي گربه مي گيريم به يك چهارم قيمت و كل قفسه ي غذاي سوپري به واسطه ي طمع ما براي ارزان خريدن خالي مي شود! و فروشنده هم شك نمي كند كه چرا ما در روز عاشورا اين همه پايه ي خريدن غذاي گربه هستيم براي چه ؟
ناگهان پيدا مي شوند بچه مسلمانهايي كه غذاي حلال و حرام گربه ما فرياد وا مسلمانانشان را به گوش فلك مي رساند. به من تهمت دزدي و به گربه طعنه حرام خواري مي زنند .
دوستان من، ما هر چه مي كشيم از مسلماني مان است. گاهي مجبور نيستيم براي فهميدن اينكه زمين گرد است دور زمين بدويم. كافي است بنشينيم به طلوع و غروب خورشيد با نگاهي ديگرگونه بنگريم تا حقيقت خودش را بر ما بنماياند.
ته نوشت : روي سخن من در اين نوشتار يكي دو خواننده وبلاگ است كه مرا به نامسلماني و دزدي متهم مي كنند.
با دوستان فيس بوكي بالاخره كنار مي آيم ظاهرا مهربان تر از وبلاگ خوانها هستند.
نوشته هاي من مثل عكسهاي من در فيس بوك هستند در واقع هميشه تنها تكه اي از حقيقت نشان داده مي شود و قضاوت در مورد تمامي حقيقت به هوش و درايت بيننده واگذار مي شود.
خدا وكيلي وجود اين همه بچه مسلمان و مقيد و مكلف به اصول دين داري و دين مداري جاي شك باقي نمي گذارد كه روزي به زودي مملكت مي رسد به دست صاحب اصليش، بدون ترديد.
يعني شما فكر كنيد من مي نويسم ما مي نشينيم توي خانه در آشپزخانه را قفل مي كنيم از صبح تا شب كيسه كيسه براي ما غذاي نذري رايگان مي آورند و ما مي خوريم خودمان را چاق مي كنيم و كيفش را مي بريم ! و هيچ كس شك ندارد كه همه ي اين لقمه هايي كه به كام ما مي رود حساب و كتابش درست است و حلال حلال اصلاً از آشپزخانه نبوي بيرون آمده اند و رسيده اند به دست ما. كسي سوال نمي كند شما اينهايي كه مي خوريد، ما اينهايي كه مي خوريم از كجا مي آيد؟ توسط چه كسي پخته مي شود؟ چه نذري را بايد ادا كند؟( خوب است كه من به طعنه مي نويسم حتي گربه از خوردن غذاي نذري ما ابا مي كند!)
اما اگر من بنويسم من و خانواده ام از برادرها و خواهرها و خواهر زاده ها و برادر زاده ها! همگي در طي يك روز، پنجاه جعبه قوطي چهار تايي از سوپري محل در روز عاشورا! غذاي گربه مي گيريم به يك چهارم قيمت و كل قفسه ي غذاي سوپري به واسطه ي طمع ما براي ارزان خريدن خالي مي شود! و فروشنده هم شك نمي كند كه چرا ما در روز عاشورا اين همه پايه ي خريدن غذاي گربه هستيم براي چه ؟
ناگهان پيدا مي شوند بچه مسلمانهايي كه غذاي حلال و حرام گربه ما فرياد وا مسلمانانشان را به گوش فلك مي رساند. به من تهمت دزدي و به گربه طعنه حرام خواري مي زنند .
دوستان من، ما هر چه مي كشيم از مسلماني مان است. گاهي مجبور نيستيم براي فهميدن اينكه زمين گرد است دور زمين بدويم. كافي است بنشينيم به طلوع و غروب خورشيد با نگاهي ديگرگونه بنگريم تا حقيقت خودش را بر ما بنماياند.
ته نوشت : روي سخن من در اين نوشتار يكي دو خواننده وبلاگ است كه مرا به نامسلماني و دزدي متهم مي كنند.
با دوستان فيس بوكي بالاخره كنار مي آيم ظاهرا مهربان تر از وبلاگ خوانها هستند.
نوشته هاي من مثل عكسهاي من در فيس بوك هستند در واقع هميشه تنها تكه اي از حقيقت نشان داده مي شود و قضاوت در مورد تمامي حقيقت به هوش و درايت بيننده واگذار مي شود.
۱۴ نظر:
با سلام
مدتهای مدیدی هست که وبلاگ شما رو با اشتیاق میخونم و همیشه منتظر پست های جدید شما هستم و از قلم توانمند و شیوه ی داستان پردازی شما هم بسیار بسیار لذت میبرم. ابتدا همه ی اینها رو گفتم تا متهم به چیزی مه نیستم و در نیتم هم نیست نباشم. انتقاد شما از 2 خواننده ی وبلاگ که شما رو متهم به حرام خواری کردن منو واداشت که این چند خط رو بنویسم. حقیقت این هست که (اگر با وجدانتون خلوت کنین این حقیقت رو بهتر خواهید دید) خرید اونهمه غذای گربه با علم به اینکه فروشنده در مبلغ اون دچارخطا شده و به خاطر شما متحمل ضرر و زیان میشن، با هر عقل انسانی و هر نگاه اجتماعی خطا بوده و کار شما اشتباه هست. لذا مهم نیست که غذای نذری که برای شما میارن حلال هست یا حرام، اون مسئله ای جداست و شما اگر معتقدید که باید از صحت و سلامت وجوهات صرف شده برای اون غذاها مطمئن می بودید، نباید اصلا اون نذریها رو قبول میکردین. اما احتمالا دوستانی که به شما اعتراض کردن، توجهشون و حرفشون تنها در مورد همین کاری هست که شما انجام دادین و مثل روز سر فروشنده رو کلاه گذاشتین. غلط بودن یه سری کارها به شما این مجوز رو نمیده که شما هم کاری رو با علم به اشتباه بودنش انجام بدین. مسلمان یا غیر مسلمان، کار شما در قبال اون فروشنده بسیار زشت بوده و جای دفاع نداره. سعی کنین (کاریه که خودم همیشه میکنم) زیاد خودتون رو درگیر و پایبند نیت ها نکنید، اگر کسی حرف درستی میزنه بپذیرین حتی اگر به نیت اذیت و آزار شما هم گفته باشه. ضمنا من نه آدم مذهبی هستم و نه در ایران زندگی میکنم، گفتم که مجددا ذهنتون رو تنها به اصل مطلب معطوف کنین نه قضاوت کردن من یا نیت من. ضمنا خیلی خوشخالم که بهانه ای دست داد تا از مطالبتون و نوع نوشتارتون تشکر کنم. موفق باشین
معلومه حسابی عصبانی هستین. من تو پست قبلیتون، پیشنهاد دادن خمس رو مطرح کرده بودم:))برای دلداریتون باید بگم که من تو تریای دانشگاه به لطف یکی دوتا از دوستان کلی بادام زمینی و پاستیل و امثالهم، تهیه شده به روش پیچش خوردم. یه باور خرافی دارم که فقط قبل از کار کردن با دستگاه های برنده و خطرناک نمیخورم. خلاصه تنها امیدم اینه که یه جورایی سرنخ این مال خورده شده برسه به دولت، چون نقل شده مال دولت رو باید قاپید چاپید:)
سلام من مدتهاست اینجارو میخونم فقط یه مدتی بخاطر قطع بودن وی پی ان ام نشد بیام تا دیروز که اومدم و همه پستهایی که نخوندم خوندم از جماه پستی که مربوط به غذای گریه بود.
میدونین مشکل کار کجاست ؟ مشکل خود خداست (اشتباه نشه من واقعا خدا رو دوست دارم و همه امیدم خدا هست نمیخوام کفر بگم ) مشکل خداست چون من میبینیم از شخص اول مملکتی و همه کسانی که لباس روحانیت تنشونه (بی استثنا همه ، جواب خدا هم خودم میدم این تهمت نیست واقعیته )دزدی میلیاردی میکنن اونم اشکار ولی به جای اینکه خودشون محاکمه بشن و خدا چوب بکنه اونجاشون مردم عادی و بدبخت هستن که کارمندی چیزی ان واسه یه لقمه نون که اخرش متهم میشن و زندگیشون از هم میپاشه و من نوعی هم بهشون میگم دزد و خولاصه خدا با اصل کاری کاری نداره . به این نتیجه میرسم که بله به احتمال 99% گریه حامله شما حرام خوار است و کیفرشم تو همین دنیا میبینه یعنی مثلا بچه اش قیچ میشه خود شما هم خوب طمع کاری دیگه .خولاصه و مفید بگم خدا نشسته من و شمارو محکوم کنه اصل کاری ها حالشو میبرن به این جهت شما خودتو بخاطر این چیزایی که بهت میگن ناراحت نکن . چه میشه کرد .خود من الان یه دشمن گنده هستم واسه اسلام و ن ظ ا م . والله
سلام مطالبتون خيلي با مزه هستن و نوشتنتونو خيلي دوست دارم جدا اين غذاهاي كنسروي گربه ها چه بوي خوبي دارن ادمو وسوسه ميكنن
ما قوطي ٤٥٠٠ تومان اينها رو ميخريم و من سه تا گربه دارم كه خيلي با لذت ميخورن كه نوش جونشون هم باشه و نوش جون ايران شما بچه هم به سلامتي به دنيا مياد نگران حلال و حرومش وغيره نباشيد ادرس ميداديد منم ميرفتم ميخريدمو دعاتون هم ميكردم
مگه زمین گرده؟!یعنی دیگه کلیسا اینو کلاً قبول کرده؟
شما زن بسیار باهوشی هستید خیلی هوشمندانه می نویسید.موفق باشید همیشه
کاری که انجام دادی، اشتباه بوده. صحبت مسلمان بودن یا نبودن نیست، نفس این عمل زشت بوده و دزدی محسوب می شود. از شما که کلیله و دمنه می خوانی و به کودکانت شعر های کلاسیک یاد می دهی، انتظار چنین کاری نمی رود، گرچه کسی که برای انجام کاری که وظیفه اش است، رشوه می گیرد، شاید این کار دزدی به حساب نمی آید!!!!
همه اومدن و گفتن مدت زیادی هست که شما رو میخونند گفتم اگه منم نگم عقب میوفتم :دی
ولی راستش من یک جورایی قلق نوشتن شما رو جور دیگه برداشت میکنم . همیشه احساس میکنم یه اتفاقی رو که افتاده منشا قرار میدید و خودتون در راستای چیز دیگری پر و بالش میدید . مثلا جریان غذای گربه ! نمیدونم به فروشنده گفتید که اشتباه حساب کرده یا نه اما مطمئن هستم که اینهمه نخریدید.
شما این غذای گربه رو به نذری هایی ربط دادید که مردم همه ی اطرافیانشونو میفرستند و کلی غذا نگه میدارند . در حالی که اولا نمیدونن نذر چی بوده و اینکه هر کدوم از اعضای خانواده رو جدا میفرستند و باز هم به تعداد همه غذا میگیرند و توی فریزرشون نگه میدارن .
به قول خودتون نوشته هاتون خوبی این رو دارند که هرکسی از دید خودش به اون نگه کنه و منم از دید خودم اینطور دیدمش درست یا غلط رو نمیدونم . اما نوشته هاتون همیشه یه حس خوب رو در من بیدار میکنن !!
قلمتون همواره نویسا !!
ممنون مهشيد درست فكر كرده اي گاهي اتفاقي مي افتد و من ان را آنگونه كه بايد تغيير و شاخ وبرگ مي دهم .
من نمیدونم چرا همه توضیح المسائل دارن باز میکنن که باعث بشن شما هم گارد مسلمانی و نا مسلمانی بگیرید و بزنید به صحرای کربلا.
یک سری چیزها هست که ما داریم بابت انها هر روز تو این ملکت آسیب میبینیم و هی داد میزنیم و هزینه میکنیم که درستش بره تو کله هممون اما تا پاش می افته همه چی یادمون میره و ....
اولا کار شما کاملا" غیر انسانی است(غیر اخلاقی رو هم رد کرده)
دوما اگر که به فرض مهشید خانم شما وجه طنز قضیه مد نظرتون بوده که حداقل بازخورد خوانندگان معلوم کرد که این مطلب هیچ جاش طنز نیست پس چرا دوباره دفاع میکنید از یه کار بد
نه واقعا دوست دارید همچین برخوردی با شما بشه
و بچه هاتون رو این اصول بار بیان
من هنوز هم باورم نمیشه...
متاسفم
باور كن هومن باور كن ! شرمنده همينه كه هست الان اگه من راضي نباشم تو بياي مطالب من رو بخوني جيكار مي كني ؟ نمي خوني ديگه !؟ من نمي تونم بابت مطالبي كه مي نويسم از كسي پول مطالبه كنم . ولي مي تونم راضي نباشم كه هر كسي مطالب من رو بخونه چيكار مي كني الان ؟ روزنامه اي كه من در آن كار مي كردم بسته شده و من بيكار شدم پول خوبي در نمي آرم بنابراين براي گذران زندگي از اين روش استفاده مي كنم من چند درصد مجرم هستم ! و كساني كه روزنامه را بسته اند و درآمد من قطع شده است چند درصد؟ با اين حال همچنان متاسف باش حق باتوست نفس عمل كار اشتباهي بوده و من موافق هستم ولي شرمنده ! همين است كه هست .
سلام
یکی از بزرگترین دغدغه های من تو زندگی ام این بوده و هست که چطور بتونم تمام حس و منظورم را برای مخاطبم بیان کنم تا اینگونه قربانی نشوند!!
چون حس من(=من) وقتی از این گلو بیرون اومد و روی کلمات نشست
اولا" که اون بکارت و نابی خودش رو از دست داده
و ثانیا وقتی همونطوری که من میخوام درک نشه(که غالب اوقات نمیشه!!
چون قالب ذهنی من و مخاطبم یکی نیست)
یه جور غم بزرگی میگیرتم.
الانم از اون لحظاته...
مطمئنا برای شما هم پیش اومده
کاش می تونستم درکت کنم
کاش درک میشدم
از دور بغلت میکنم
من مسلمونم، بله! هستم. مشکلی هم با این اسم ندارم. گرچه امروز اگه به کسی بگن بچه مسلمون، دیگه داره تبدیل می شه به یه فحش!
اما همونجور که توی پست قبلت گفتم، اگه کسی هست که دزدی می کنه میلیاردی، این توجیه این نیست که آدم بره سر یه بدبخت دیگه ای رو کلاه بذاره.
البته این ناقض این نیست که اگر کسی هست که می ره نذری ها رو کیلو کیلو از اینور اونور جمع می کنه و می ذاره تو فریزر، این کار غلط نیست!
کار غلط غلطه. اما بعضی از کارها اثر منفیش شدید تر از بعضی کارهای دیگه ست.
یعنی کسی که نذری می ده، خودش می دونه که داره پولشو کجا خرج می کنه. می دونه که کسی ممکنه بیشتر بگیره یا کسی نگیره. این با ماجرای اون سوپری فرق داره که خودش خبر نداره که داره جنسشو ارزون تر می ده. (این دو موضوع از این لحاظ با هم قابل قیاس نیستن. گرچه در بعضی موارد شبیهن.)
من اگه نذری ای بدم، می رم توی محله ی فقیر نشین می دم، که اگه بدونم از یه خانواده همه ی افرادش ظرف گرفتن دستشون و اومدن برای گرفتن نذری، این واقعاً به خاطر احتیاجشونه. هیچ روز سال نون ندارن، یکی دو روز هم یه غذای خوب داشته باشن. چی می شه؟ نیت من هم هرچی! چه فرقی می کنه؟ اما کسی که می دونه توی اون محله ای که نذری می ده، کسی به غذا احتیاج نداره، این میل خودشه که اون غذا رو بده یا نده! اگه دوست داشته باشه می ده و من ایرادی در این نمی بینم.
اما چرا آدم باید در حلالی و حرامی غذای نذری شک بکنه؟ اینو نمی دونم. یعنی مثلاً شک بکنه که طرف پول اون غذای نذری رو از کجا آورده؟ آیا حلال بوده یا حرام؟ خوب فکر نمی کنم اسلام گفته باشه که باید در حلال و حرامی هدیه ای که بهتون داده می شه شک کنید. شاید هم بهتر باشه بیشتر توضیح بدی، ممکنه من منظورت رو متوجه نشده باشم.
اما اگه بحث، بحثِ طمع در گرفتن غذای ارزانه، خوب طمع داشتن غلطه. بهتره که آدم طمع نداشته باشه و قناعت پیشه کنه. تو اسلام، به قناعت توصیه شده اما درمورد طمع، دوری گزیدن ازش توصیه شده. اما نخوردن حرام، فقط توصیه نیست، واجبه.
اینکه آدم ببینه جایی چیزی ارزانه و بره زیاد بخره، درست نیست، شاید کس دیگه ای هم به اون جنس احتیاج داشته باشه، ولی دیر برسه و اون جنس تموم بشه. خرید باید در حد احتیاج باشه. اما اگه آدم ببینه چیزی حرامه، ولی به خاطر اینکه توش سود یا نفعی هست، حتی اگه ازش کم هم بگیره، این کاملاً غلطه و هیچ جوره پذیرفته نیست.
.....
.......
نکته ی دیگه اینکه با اینکه مدت هاست وبلاگتو می خونم، اما ببخشید که اینقدر هوش و درایت ندارم و ذهنم هنوز اینقدر طبقه بندی نیست که بتونم تشخیص بدم یک نوشته ای صرفاً طعنه ست یا اینکه حقیقت هم داره.
اینو من باب روشن کردن طرز تلقی من از نوشته ت می گم. بله، من تعجب کردم که سوپریه چطور تعجب نکرده که یهو همه ی غذای گربه هاشو خریدن، اما گذاشتم به حساب اینکه همونجور که یه مقدار حواس پرت بوده که قیمت اجناسشو اشتباه کرده، راجع به خریده شدن جعبه ها هم خیلی حواسش سر جاش نبوده. و البته کمی اغراق در نوشتن رو هم نادیده نگرفتم. یعنی لازم نیست آدم تمام بسته های غذای گربه رو به قیمت غیر واقعیش بخره، کافیه فقط یک بسته به قیمت کمتر خریده بشه، تا بازهم اون مال، مال حلالی نباشه.
در ضمن طعنه ی حرام خواری رو خودت به گربه ت زدی، یه دور دیگه برگرد نوشته ی قبلیتو بخون. من هم فقط نوشتم به تمسخر گرفتن "حلال و حرام" توی وبلاگ درست نیست! کسان دیگه ای که این کار رو محکوم کردن هم طعنه ی حرام خواری نزدن! بازهم یه دور دیگه کامنت ها رو بخون. فقط نوشتن "این کار" دزدیه. کاملاً هم مشخصه که برداشتشون (مثل من) همین بوده که "این کار" واقعاً انجام شده. همین!!!
شاید تو منتظر بودی با نوشته ت فریاد وا اسلاما بلند شه، در نتیجه با یه جرقه ی کوچیک یهو عصبانی شدی! وگرنه کامنتا اونقدر هم بد و توهین آمیز نبود که اینطور ناراحت شی! اگه همه می اومدن می نوشتن چقدر قشنگ نوشتی، آفرین، چه کار جالبی، این خوب بود؟ همه ی کسانی که اعتراض کردن، به صرف انجام این کار اعتراض کردن و اون کار رو دزدی دونستن.
اگه توی یک جای عمومی می نویسی، باید طاقت روبرو شدن با هر نوع تفکر و هر نوع سطح هوش(!) و هر نوع برداشتی رو داشته باشی. چون به هر حال یک آدم نمی تونه جوری بنویسه که هر کسی با هر نوع زمینه ی فکری ای بتونه دقیقاً مقصود نوشته شو متوجه بشه. بهتر نیست به جای ناراحت شدن، مطلبت رو روشن تر بکنی؟
اگه می خوای ناراحت بشی و بیای ما رو اینجا با لفظ بچه مسلمونی لگد مال کنی، بکن! اینجا وبلاگ خودته، هر جور می خوای می تونی بنویسی. اما اینجا یک جای عمومیه، و منم می تونم نقد کنم. اگه قرار باشه به خاطر این حرفا به همین راحتی از دست هم ناراحت بشیم و به همدیگه توهین کنیم، تا میلیون ها سال بعد هم به هیچ جا نمی رسیم.
و در آخر، من نویسنده نیستم. من یه آدم عادی هستم مث بقیه، ممکنه کلمه ای توی ذهن من بار منفی نداشته باشه، اما توی ذهن دیگری داشته باشه و بالعکس. به هر حال، اگه توی این کامنت چیزی نوشتم که بار منفی داشت، منظوری نداشتم. توهین هم نمی خواستم بکنم. صرفاً نظرمو گفتم. ان شاءالله که بار منفی نداشته باشه و منظورمو خوب رسونده باشم. اگه داشت هم آماده م تا روشن سازی کنم.
ارسال یک نظر