عید است دیگر و باید پاشم جمع کنم در دکان سیاست بازی و سیاست اندازی ام را .
خانه گردگیری و بشور و ببند حسابی می خواهد ، جرم و زنگار یک ساله راباید از تن و برش بشورم و بسابم .
نمی دانم چطور می توانم بین کارهای فروشگاه و کارهای خانه تناسب برقرار کنم، راستش کارهای فروشگاه مرا فلج کرده است .
برای پاندای کوچک ( دختر بزرگم) قرار است یک کت کوتاه چسبان قرمز یا سبز تیره بخرم .
و بیزقولک یک عالمه خرید لازم دارد که امسال می خواهم به چند قلمش اکتفا کنم .
هم به خاطر صرفه جویی - هم به خاطر وضعیت قمر در عقرب مملکت دلم نمی آید . وقتی این همه دختر کوچولو در مملکت به نان شب محتاج هستند . دخترهای خودم را عادت بدهم کفش کنار کفش و لباس کنار لباس بچینند .
پدرشان البته نظر دیگری دارد . او می گوید تحت هیچ شرایطی دخترها نباید احساس کنند که می شود به کم قانع بود !
چه حاصل که من فکر می کنم باید آنها برای روزهای سختی که ما به جبر روزگار نمی توانیم کمکشان کنیم آماده باشند .
۱ نظر:
چه اینمهه تفاوت عقیده که من هیچکدامش را قبول ندارم.
هر چند می دانم قرار نیست اینجا کسی بیاید بگوید قبول دارد یا ندارد.
ارسال یک نظر