خدا
نکند ایران تصمیم بگیرد با بچه هایش بازی کند! یعنی در واقع او زیاد هم
اهل سرگرم کردن بچه ها نیست، اما وقتی می بیند یکی از ما چهار آدم دوپا!
مشغول بازی کردن با فرزندانش هستیم و فرزندان هم مشغول حال کردن هستند.
ناگهان آن رگ گربه ایش بالا می زند و حسادتش گل می کند، بعد با خودش می گوید: چرا چیزی که مال من است، با این ها دارد حال می کند؟ مگر من خودم چلاق هستم و نمی توانم بچه هایم را سرگرم کنم؟ چشمم کور از خودم هستند، خودم هم سرگرمشان می کنم !
بعد جو گیر شدن به سراغش می آید و شروع به ژانگولر بازی می کند، بالا و پایین می پرد و خود را به در و دیوار و کف و سقف و مبل و صندلی می زند و با آن هیکل چهار و نیم کیلویی روی کیتی های دویست، سیصد گرمی می پرد! بعد آن ها را به دهان می گیرد بالا می اندازد و به سقف اطاق می کوباند و در حال پایین آمدن روی هوا می گیردشان و به کنج اطاق پرتشان می کند و با یک خیز دوباره، خودش را به این ها می رساند، دمبشان را می گیرد و دو دور، دور خودش می چرخاند، سپس حلقومشان را به دهان می گیرد می کشاندشان، می بردشان، می اندازدشان وسط اطاق، می خواباندشان روی زمین و چنان قهرمانانه تخت سینه ی این ها می نشیند و گازشان می گیرد که جیغشان به هوا می رود و همه ما آدم های دوپا وادار به واکنش نشان دادن می شویم، او هم همین که می بیند ، ما از دور و نزدیک خودمان را به صحنه! رسانده ایم، فوراً شروع می کند به لیس زدن کیتی های بخت برگشته ی دردمند که یعنی: (طوری نیست، طوری نیست شما فضولی نکنید! داشتم لیسشان می زدم دندانم به یک جایشان گیر کرد!)
البته تازگی ها، پیشی کوچولوها یاد گرفته اند همین که می بینند مادرشان باز دوباره جو گیر شده است، هر کدام به گوشه و کناری فرار می کنند و خودشان را توی سوراخ سنبه ای می چپانند تا اگر خدا بخواهد از این اوقاتی که مادر قصد سرگرم کردنشان را دارد، جان سالم به در ببرند.
ناگهان آن رگ گربه ایش بالا می زند و حسادتش گل می کند، بعد با خودش می گوید: چرا چیزی که مال من است، با این ها دارد حال می کند؟ مگر من خودم چلاق هستم و نمی توانم بچه هایم را سرگرم کنم؟ چشمم کور از خودم هستند، خودم هم سرگرمشان می کنم !
بعد جو گیر شدن به سراغش می آید و شروع به ژانگولر بازی می کند، بالا و پایین می پرد و خود را به در و دیوار و کف و سقف و مبل و صندلی می زند و با آن هیکل چهار و نیم کیلویی روی کیتی های دویست، سیصد گرمی می پرد! بعد آن ها را به دهان می گیرد بالا می اندازد و به سقف اطاق می کوباند و در حال پایین آمدن روی هوا می گیردشان و به کنج اطاق پرتشان می کند و با یک خیز دوباره، خودش را به این ها می رساند، دمبشان را می گیرد و دو دور، دور خودش می چرخاند، سپس حلقومشان را به دهان می گیرد می کشاندشان، می بردشان، می اندازدشان وسط اطاق، می خواباندشان روی زمین و چنان قهرمانانه تخت سینه ی این ها می نشیند و گازشان می گیرد که جیغشان به هوا می رود و همه ما آدم های دوپا وادار به واکنش نشان دادن می شویم، او هم همین که می بیند ، ما از دور و نزدیک خودمان را به صحنه! رسانده ایم، فوراً شروع می کند به لیس زدن کیتی های بخت برگشته ی دردمند که یعنی: (طوری نیست، طوری نیست شما فضولی نکنید! داشتم لیسشان می زدم دندانم به یک جایشان گیر کرد!)
البته تازگی ها، پیشی کوچولوها یاد گرفته اند همین که می بینند مادرشان باز دوباره جو گیر شده است، هر کدام به گوشه و کناری فرار می کنند و خودشان را توی سوراخ سنبه ای می چپانند تا اگر خدا بخواهد از این اوقاتی که مادر قصد سرگرم کردنشان را دارد، جان سالم به در ببرند.
۲ نظر:
تو عالی هستی خارخاسک :*
سلام عزیزم ....
خیلی جالب نوشته بودید درمورد گربه تون ... راستی ممکنه که بخواید بچه گربه هاتون رو بفروشید یا واگذار کنید ؟ احیانا اگر این تصمیم رو داشتید من طالبشون هستم .لطفا به این آدرس با من در تماس باشید :
pooneh.rahimi@gmail.com
من تصمیم به آوردن بچه گربه دارم . لطفا تا اقدام نکردم خبر بدین .
ممنون عزیزم
ارسال یک نظر