۱۸ مرداد ۱۳۸۸
در اوج جو زدگی سیاسی
در اوج جو زدگی سیاسی وقتی دم در با خانم همسایه کتاب های ممنوعه باقی و گنجی را رد و بدل میکنیم ؛ بچه ها توی خانه به جان هم افتاده اند وگیس هم را میکشند . روی زمین و میز آشپزخانه و سر اپن را ورقهای پراکنده روزنامه پر کرده است . کنار ماشین لباسشویی یک سبد لبریز از لباس به من دهن کجی میکند . در ذهنم برای مدیر مسئول کیهان خط و نشان میکشم ،
در اوج اوج جو زندگی سیاسی گاهی با خود فکر میکنم . بهتر است بروم یک شام خوشمزه درست کنم بدهم به خانواده بخورند! زیر چشم زی زی گوله گود افتاده است .
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
روزهای آشوب

نمی دانم چرا این تصویر اینقدر مرا به یاد تصویر بالایی می می اندازد . گویا هیچ وقت دیکتاتورها نمی میرند چه اینجا چه هر جای دیگر دنیا فقط چهره عوض میکنند.
این یکی از زیباترین تصاویری بود که من از اعتراضات مردمی دیدم . دستهای در هم گره کرده و قیافه هایی که بیشتر اسطوره ای هستند تا واقعی .
اشتراک در:
پستها (Atom)
نوروزی دیگر
پول خوشبختی نمی می آورد
غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...
-
من هميشه يك دوره هايي داشته ام.آمدن ها و رفتن هايم گاهي زودتر تمام مي شده، گاهي ديرتر، اين هم از عجايب زندگي خارخاسكي من است ديگر. هر چه ...
-
دستم اومده که خیلی از شما از استدلال های خسته کننده و بعضا مغلوط ! تحلیل های آبکی و شعار گونه من خوشتون نمی آد ( هه هه ) . اما خیلی دوست دا...