من سالمم ؛ سلامتم ؛ خوبم ؛ برگشته ام خانه ؛ کمی عضلات پشت پایم درد می کند بس که راه رفته ام . هی رفته ام سر خیابان ولی عصر برگشته ام ته خیابان ولی عصر زود رفته بودم خوب ندید بدید بازی درآوردم . خرید هم کردم ؛ یک کیف دوشی قرمز برای بیزبیز سی و هفت هزارتومن . یک بسته لواشک شکلات پیچ اناری هزار تومان . دوازده تا فیلم دی وی دی هفده هزارتومان قوی سیاه هم تویش بود . اصلا به درد دختر ها نمی خورد بس که صحنه های بی ناموسی دارد . صد بار هم در خیابان اشک توی چشمم جمع شد . یک بار وقتی سر چهار جمهوری ولی عصر یک نفر ماجرای دیوار آهنی را تعریف می کرد برای دوستش خیلی بد بود خیلی اسفتانک بود خجالت کشیدم اشک توی چشمم جمع شد . سه چهار بار هم رسما گریه کردم . خیلی احساساتی هستم من به قول برادر کوچک انگار جیش دانی من را زیر چشمم بسته اند ! سه ساعت به سه ساعت به هر بهانه ای پر می شود باید تخلیه اش کنم . لابد مردم فکر می کردند آمده ام خرید با شوهرم دعوایم شده گذاشته رفته و دست من را توی پوست گردو گذاشته است . یا دخترکهایم را گم کرده ام . یک بار که کاملا نشستم کنار خیابان روی پله جلوی یک مغازه زار زدم وقتی سر چهار راه استانبول دیدم یگانهای ویژه با لباسهای عجیب و غریبشان ماشین ماشین می روند به سمت ولی عصرمردم با نفرت نگاهشان می کردند زیر لب فوحش می دادند . من ترسیده بودم باخودم فکر می کردم اینها می روند زلف کدام جوان را خونین کنند . دو بار خندیدم . یک بار وقتی جلوی تیاتر شهر دیدم یگانها آرایش نظامی گرفته اند ردیف ردیف ایستاده اند . نگاهشان کردم وبرای اینکه فکر نکنند ترسناک هستند خندیدم . یک بار وقتی یک افسر نیروی انتظامی جلویم را گرفت و گفت : خانم این دومین بار است که شما این مسیر را می روید و می آیید , خندیدم . گفتم : آقا شما دختر ندارید که بدانید چقدر خرید کردن برایشان سخت است . دو بار هم دلم سوخت . یک بار وقتی سر چهار راه ولی عصر یک سرباز باتوم به کمر که قیافه مهربانی داشت و شبیه ترکمن ها بود چشم دوخت توی چشم من . مهربانی اش دلم را سوزاند . یک بار هم یک سرباز دیگر با همان مهربانی نزدیک میدان ولی عصر کنار مافوقش ایستاده بود و زیر لب صلوات می فرستاد باز هم دلم سوخت .یکبار هم ترسیدم وقتی داشتم از چهار راه ولی عصر می رفتم به سمت میدان ولی عصر یکهو دیدم همه ی آدمها دارند برعکس می آیند و من تنها هستم که می روم بالا از این تنهایی خودم ترسیدم .
از دیروز تا به حال من نمی توانم هیچ سایتی را رویت کنم همه چیز من قطع شده است نه فیل تر شکن هایم کار می کند و نه سرعت دارم . مادر زینگول لب تابش را آورده است داده دست من تا با فیل او که نرم افزاری است پست خودم را هوا کنم .
اگر عیب و ایرادی در کار می بینید به همین خاطر است تند نوشتم زود نوشتم باید امانتی مردم را پس دهم .