۴ آبان ۱۳۹۰

سر و ران و مغز

رفته ايم افتتاحيه نمايشگاهي  عده اي از مديران دستگاهها و  روساي ارشد برخي نهادهاي خصوصي و دولتي  وحتي مديران بانكها و  سرپرستان و معاونين و غيره وذالك را هم دعوت كرده اند . نمي دانم كدام آدم نكته سنج و شير پاك خورده اي  داده است  ورودي تالار روي يكي از بنرهاي  ايستاده   با خط نستعليق كج و معوجي نوشته اند " حضور سر و ران معزز به همايش پيشرفتهاي تكنولوژي در ....  " گرامي باد .
در يك فرصت مناسب وقتي مهمانها رفته اند توي سالن  از كنار بنر رد مي شوم و بدون آنكه كسي مرا ببيند با مداد چشم  روي حرف عين در معزز يك نقطه مي گذارم و حرف  ز را خط مي زنم.
كله پاچه فروشي است اينجا،  حقا كه سر و  ران و مغزي  بيش نيستند. اگر بودند كه مملكت به سامان تري داشتيم .


۴ نظر:

ناشناس گفت...

هدف همایش است و مابقی چیزها حاشیه است، پس زیاد سخت نگیرید.یاد همایشی که امروز در دانشگاه شرزف به آن رفته بودم افتادم، شاید از آن بنویسم

امین گفت...

اون منم / من اونم!

نبات داغ گفت...

خانم اون مغزم شما برایشان دست و پا کردید وگر نه سر و رانی بیش نیست!

خارخاسک هفت دنده گفت...

توكله پاچه فروشي كه مغز آدم نمي فروشند مغز گوسپند مي فروشند.

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...