۳۱ تیر ۱۳۹۱

وقتی آنها همه خوابند

برای سر کار گذاشتن دخترها در تابستان گرم و طولانی، دست و بالم برای فرستادنشان  به کلاس های رنگ و وارنگ،  تنگ است.
  مشکلات خرید خانه و گرانی و قرض و قوله و این حرفها دیگر!
همین که می توانم کج دار و مریض( مریز)  کلاس گیتارشان را هزینه کنم و کلاس زبان بیزبیز را نگذارم که نیمه کاره بماند، کاری کرده ام کارستان.
یک کار دیگر هم کرده ام  بیزقولک را مجبور کرده ام به حفظ کردن شاهنامه.  خاطرتان باشد پارسال رباعیات خیام را حفظ می کرد که به اندازه کافی با آنها نازید و پیش در و همسایه سربلندمان کرد. البته این را هم بگویم از آن جا که دیواری کوتاه تر از دیوار من و آقای خانه هیچ وقت پیدا نمی شود تا آنجا که شد با  فروش رباعی هایش ما را سر کیسه کرد.
بیزبیز هم  بر روال خلق و خویش که بیشتر متفکر است و آرام و تیزهوش نشانده ام به درست کردن پازل 2000 تکه. (حالا کاری ندارم که هنوز چهار روز نشده پازلش رو به اتمام است و من عزای پازل بعدی را گرفته ام که خلاصه خریدش کم از فرستادنش به کلاس تابستانه نیست)
امروز اما بیزقولک را جو نبرد رستم و دیو سپید گرفته است،
مدام می دود توی خانه و می خواند:
چو رخش اندر آمد بدان هفت کوه................................. بدان نره دیوان گشته گروه
به نزدیک آن غار و آن چه رسید................................ به گرد اندرش لشکر دیو دید

 و خلاصه ،  رخش را( ایران را) تازانده است به طرف غار دیو سپید( اطاق بیزبیز)، رخش هم دستپاچه پریده است روی میز او و پنجاه درصد پازل را بهم ریخته است.
من البته زیر پوستم شادمانی دویده است! درست کردن پازل دو روز دیگر هم بیشتر طول بکشد به نفع اقتصاد خانواده است.
بیزبیز با ناراحتی می آید و می غرد که بیزقولک دیوانه شده است.
و می گوید: مامان نمی توانستی به جای مجبور کردنش به حفظ کردن نبرد رستم و دیو سپید  وادارش کنی بیژن و منیژه را از بر کند.
می خندم و می گویم: مامان جان با از بر کردن بیژن و منیژه هم مشکلات جدیدی رخ می نمود.  آن وقت باید نگران بلوغ زود رس این نورسته ی ، بازیگوش کنجکاو می بودیم.
بیزبیز می گوید: پس فکری به حال ایران دوست داشتنی ات بکن ! هر چه رشته بودم پنبه کرد. باید دوباره به عقب برگردم و از نو شروع کنم.
می گویم: نازنینم مگر از ایران چیز دیگری انتظار داشتی؟  این رسم ایران است که بی ضرورت و بی وقت  وادارمان کند گاهی  به عقب باز گردیم و از نو شروع کنیم. اگر می خواهی کم نیاوری، نباید بگذاری یاس بر تو چیره شود. تکه ها را دوباره بچین، شبانه بچین، وقتی آنها همه خوابند بچین،  من هم روزی که کارت تمام شد قابش می کنم، به دیوار می چسبانمش تا همه بدانند تو در کامل کردن این تابلو از رو نرفته ای و تا آخر ایستاده ای.

۱۰ نظر:

على گفت...

سلام. بسيار هم زيبا بود، مثل هميشه.
(البته كج دار و مريز - يعنى ظرف را كج كن ولى نريز - درست است)

علی گفت...

سلامت باشین.
یک اینکه پیام هایتان ردخور ندارند.
یکی هم اینکه یک اشتباه کوچک تایپی خودشو جا انداخته، کجدار و مریز باید باشه و نه مریض.
پاینده باشین.

ناشناس گفت...

کجدار و مریز خانم جان. ز.

ناشناس گفت...

با عرض سلام. "کجدار و مریز" درست است.
کجدار و مریز پیوندی است از فعل امر « کج دار » و فعل نهی « مریز ( نریز ) » .معنی ظاهری اش این است : آن را کج نگه دار و نریز . معنی نهفته اش این است که با مدارا و آسانی رفتار کن . سختگیری بیش از اندازه نکن. گویا جامی در دست داری که ناچاری آن را کج بگیری . جام را کج بگیر و برو ولی مراقب باش درون جام نریزد.


موفق و موید باشید.

ناشناس گفت...

یارب توجمال آن مه مهرانگیز
آراسته‌ای به سنبل عنبربیز
پس حکم همی کنی که در وی منگر
این حکم چنان بود که کج دار و مریز

نوا گفت...

بیزقولک و بیزبیز هر دو چه نازنین اند. خدا حفظ شان کند. مزه اش به همین شیطنت هایش است. معمولا بچه ها ی خیلی شیطون خیلی هم با هوش اند.

ناشناس گفت...

ما تا آخر نایستادیم !
وقتی همه خواب بودند ،
ما هم خوابیدیم !

ناشناس گفت...

رنگ ویترای براشون بخرید و چند تا شیشه مربا بدید دستشون. الگوهای کیتی هم تو اینترنت پره. مورد علاقه ی دخترها. هزینه ی اولیه داره ولی سه چاهار تا تابستون رو جواب میده.

گلبرگ خاتون گفت...

وای خیلی درست گفتی از اول شروع کردن اجباری یعنی کی درست میشه خارخار چان از وقتی مستند از ایران تا قاهره رو دیدم دوست دارم زار بزنم

ناشناس گفت...

"این رسم ایران است که بی ضرورت و بی وقت وادارمان کند گاهی به عقب باز گردیم و از نو شروع کنیم. اگر می خواهی کم نیاوری، نباید بگذاری یاس بر تو چیره شود. تکه ها را دوباره بچین، شبانه بچین، وقتی آنها همه خوابند بچین، من هم روزی که کارت تمام شد قابش می کنم، به دیوار می چسبانمش تا همه بدانند تو در کامل کردن این تابلو از رو نرفته ای و تا آخر ایستاده ای."
delam che ghadr gereft...

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...