۱۸ مرداد ۱۳۹۱

یک ایران است و دیگر هیچ


وضعیت اقتصادی دارد روز به روز خرابتر می شود. قسط های ماهانه را که بپردازیم ته جیبمان فقط این می ماند که بخوریم و بیاشامیم و اسراف نکنیم. دخترها اما این چیزها توی کتشان نمی رود، حالا که خانه بزرگتر دارند و هر کدامشان صاحب یک اطاق شده اند. درد و بلایشان بخورد توی سرم گنده دماغ شده اند،  کلاسشان رفته است بالا. مدام برای تغییر کاغذ دیواری اطاق و خرید گوشی گلکسی و خرید تبلت و ست کامل باربی و کفش آن جوری و لباس این جوری در فشار هستم.
آقای خانه هم دستش به خرید کم نمی رود، توی خانه سیب و زردآلو داریم اما ایشان  باز هم بار می زنند از دستم بو! و خربزه و هندوانه چند تا چند تا می خرند و می آورند. شب است و من کشک بادمجان درست کرده ام و با دلواپسی دارم حساب و کتاب های خانه را راست و ریست می کنم،   ببینم تا ته برج چقدر برایمان می ماند، دخترها اما دغدغه همبرگر دارند.
می گویند: کشک بادمجان بخور نیستند آقای خانه با چشم و ابرو اشاره می کنند که یک امشب را به بچه ها همبرگر بدهیم مگر چه می شود؟ چرا باید به این ها فشار بیاید. من برج زهره مار می شوم ور اصفهانی ام وادارم می کند که مدام این طرف و آن طرف پول قایم کنم و برای خورد و خوراک قوانین سخت گیرانه تری پیاده کنم .
 نمی شود که الان همین الان نهار بخوری و همین الان هنوز بشقاب ها را جمع نکرده ایم چیپس و ماست و موسیر بیاوری و همین الان که چیپس و ماست و موسیر را هنوز تمام نکرده ای شیر و بیسکویت بزنی به رگ،  خوب می ترکی بچه !
به دخترها گفته ام دندان روی جگر بگذارند و بهشان قول داده ام که می توانند برای خرید چیزهایی که دوست دارند روی فروش بچه های ایران سرمایه گذاری کنند.
ایران دوباره باردار است، این بار هم از جفت زیبای سفید پرشین اصیل با پدر و مادری که پیش ترباردارش کرده بود بچه دار شده است. بهشان گفته ام درآمد فروش نفری یک بچه گربه را به شما می دهم!  به شرط آن که دست از سر من بردارید. این طور تا بچه گربه ها به دنیا بیایند یعنی دو ماه دیگر این ها از ایران خوب نگهداری می کنند وکاری به کار من ندارند دوماه دیگر هم باید صبر کنند تا بچه ها بزرگ شوند و آماده فروش با این حساب من 4 ماه خرید توقعات اینها را عقب انداخته ام.
مدام باخودم فکر می کنم اگر ما سه بچه یا چهار بچه داشتیم،  بیزبیز و بیزقولک آقازاده های خانه بودند چون همه ی منابع درآمدی را یک تنه چپو می کردند و ازآنجا که ایران نمی تواند در هر شکم بیش از چهار بچه به دنیا بیاورد و سهم گربه نر را هم باید در نظر بگیریم بنابراین به شکل نابرابری سهم کوچک ترها کم تر و شاید ناپدید می شد.
خوب طبیعی است مگر ایران چقدر می تواند برایمان بزاید منابع لایزال و تمام نشدنی که ندارد؟ یک رحم دارد و یک مقداری تخمک و دیگر هیچ،  هر چقدر تعداد بچه ها را بیشتر کنیم سهمشان بیشتر نمی شود،  فقرشان و بغضشان و نفرتشان از فاصله طبقاتی و نابرابری منابعی که در اختیارشان قرار می گیرد بیشتر می شود. چون ایران است و یک رحم و یک مقداری تخمک و دیگر هیچ.


۱۵ نظر:

زهرا گفت...

عالی بود عالی! مثل همیشه!
زنده باد...

کودک اهدایی گفت...

خیلی خلاقانه و خوشگل تیکه میندازید.
مرسییییییییی

(اولین باره کامنت میذارم ولی بیش از یه ساله که میخونمتون)

پرنيان كسري گفت...

سلام و درود
و آرزوي قبولي طاعات و عبادات
قبلا هم براي شما پيغام گذاشته بودم.
يك بچه گربه نر مي شه به ما بديد؟
قيمت و يا مسائل ديگر رو هم بفرماييد.
نژاد گربه ماده تون چيه؟
ما الان يه بچه گربه هيمالين رد پوينت ماده داريم و يه بچه گربه نر مي خواستيم.
چه رنگي هستند ايران خانوم؟
:)

خارخاسک هفت دنده گفت...

من که نوشته ام بچه گربه ها هنوز به دنیا نیامده اند و تا به دنیا آمدن و از شیر درآمدنشان 4 ماه طول می کشد.

سپیده خاطرات من گفت...

سلام
من عاشق دست نوشته های شما هستم
خیلی قلمتون رو دوست دارم
خواستم سلامی عرض کرده باشم و بگم خدا قوت

مهگل گفت...

عالی بود
همیشه استعاره های عالی داری.ولی این یکی رو واقعا نمیشد تحسین نکرد و گذشت.

Ali Banijamali گفت...

به پیشنهاد دوستی ، خوندمش ، دوسش داشتم

لینک شدی :)

ناشناس گفت...

من فكر ميكنم از خارخاسك بودن يكم دور شدي
تمنا دارم خارخاسك بمون

عسل گفت...

بعله یک ایران است و یک رحم و یک مقداری تخمک ...منابع لایزال هم ندارد
درد "فهم" است که متاسفانه نیست!!!

پگاه گفت...

عالییییییییییییییی

ناشناس گفت...

مردمی که با خرید و فروش گربه خانگی درآمد کسب می کنن و خوراکی و میوه تلنبار می کنن و بعد از غذا چیپس و ماست میخورن و دغدغه تبلت گلکسی و کاغذ دیواری دارن، مشکل اقتصادی ندارن خانم.

خارخاسک هفت دنده گفت...

در کشوری که بزرگترین دلمشغولی اش تعدد زوجات است و نسخه فرزند بیشتر کشوری آبادتر را می پیچنند( این را بگذارید به حساب چیپس و ماست و موسیرخوردن بعد از غذا!) دست و دلش به حال مسلمانان تحت ستم فلسطین و لبنان و سوریه و غیره می لرزد و ازفرستادن میلیارد ها دلار کمک بلا عوض به ایشان دریغ ندارد. دل دولت مردانش به حال مردم محروم اروپا می سوزد. در برنامه های صبح تا شب تلویزیونش وضعیت اقتصادی نابسامان آمریکا پی گیری می شود و دغدغه مدیریت جهان را دارد، نباید مشکل اقتصادی وجود داشته باشد.
پس چرا من فکر می کردم مشکل اقتصادی داریم؟

علی گفت...

در عجبم!
یعنی آدمی بعضی وقت ها خودش هم نمیفهمد که کاری که دارد میکند کار نیست درد است، درد!

مسلما کسی که صحبت از تبلت و گلکسی میکنه محتاج نون شبش نیست. واقعا همچین کسی اجازه داره برای درآمد بیشتر یک موجود دیگه رو استثمار کنه.


خوشبختانه بساط برده داری ور افتاده. به امید روزی که انسان ها با حیوانت هم مهربانتر باشن.

ناشناس گفت...

سلام خارخاسك جان
سال گذشته قبل از اينكه وبلاگت فيلتر شود، هر روز مي خواندمت... بعد وبلاگت فيلتر شد و من فيلتر شكن نداشتم و ديگر نشد بهت سر بزنم... امروز با فيلتر شكن اومدم... خيلي خوب مي نويسي... و در تعجبم كه چرا بعضي ها نمي فهمند تو چي نوشتي؟!
ايران است و يك خليج فارس و چند تا چاه نفت...و ديگر هيچ
قلمت نويسا...

ناشناس گفت...

حتما یه نفر باید به نون شبش محتاج باشه که بتونه به اوضاع اسفبار اقتصادی ایران اعتراض کنه؟
خارخاسک جان خیلی خوشحال شدم که وبلاگ زیبات رو پیدا کردم، موفق باشی

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...