ایستاده ام روی تراس و گلدانها را آب می دهم ؛ مردهای همسایه ایستاده اند توی حیاط و با هم بحث سیاسی می کنند ناگهان فرامرز خان که یکی دو ماه دیگر اولین بچه اش به دنیا می آید صبرش تمام می شود و با عصبانیت می گوید : به ابوالفضل قسم این بچه که به دنیا بیاد بهش یاد نمی دم مسلمون باشه ؛ بهش می گم مسیحیه یا ارمنیه ؛ به مولا ! بودایی هم که باشه باز صد شرافت داره به مسلمونی اینا .
مردهای دیگر سرشان را تکان می دهند وبا تاسف تایید می کنند .
من از همان بالا می گویم : ای جانم ابوالفضل .
مردهای دیگر سرشان را تکان می دهند وبا تاسف تایید می کنند .
من از همان بالا می گویم : ای جانم ابوالفضل .
۸ نظر:
هرعیب که هست ازمسلمانی ماست.
زمستون گل كجا بود آخه!
ای جانم خارخاسک ، به مولا تکی . تکه تک. این خلاقیت و ایده های قشنگ از کجای اون سر یا ببخشید مغزت تراوش میکنه؟ یکی یه دونه ای؛ به ابوالفضل!
نه. مشکل از اینه که هر مسیحی فی نفسه می تواند مسیحی باشد اما ما مسلمونا انگار حتی دوست داریم کس دیگری جای ما مسلمانی کند.
اصلا می دونی، این که به آدم از بچگی بگن کی هست و چی هست و چطور باید باشه و چطور باید ببینه و بخوره و بپوشه و بکنه ... مسلمون، مسیحی یا بودایی نداره
یک کسی نیست به این بچه های بی گناه یاد بده چطور خودشون باشن! ای جانم ابوالفضل
ای جانم ابولفضل رو بلند گفتی؟
از زنهای همسایه هم بگو. از اونا چه خبر؟
Mr.Karmand گفت...
ای جانم ابولفضل رو بلند گفتی؟
طبیعتاٌ بله طوری که همه می شنوند و بر می گردند بالا را نگاه می کنند و خنده اشان می گیرد .
ارسال یک نظر