۳۰ آذر ۱۳۹۰

شب يلداي ما

در واقع الان شلوار گرم كن كادوي تولدم را پوشيده ام نشسته ام به نوشتن! آقاي خانه خسته و كوفته انگار كوه كنده باشند دوقدم آنطرفتر پهن شده اند روي زمين خرو پفشان را مي كنند.
اين رمزي  است لابد كه من دوازده ماه سال به هر لطايف الحيلي متوصل مي شوم آقاي خانه چهار روز مانده به تولد من گذرش به مغازه دوست شلوار گرم كن ! فروشش كامبيز نيفتد، نمي شود كه نمي شود. دقيقا هر سال نزديكي هاي شب يلدا انگار موي آقاي خانه را آتش زده باشند ناگهان فيلشان ياد هندوستان مي كند دلشان پر مي كشد بروند محله قديمي اشان تا سراغي از رفقاي قديم بگيرند.  پسر بچه هايي كه با هم درنهر وسط خيابان شنا كرده اند، همديگر را آب داده اند و يا عصر تابستان هاي گرم  همسايه ها را با هياهو و داد و بيداد فوتبال بازيشان زله كرده اند. نمي دانم شايد بوي انارستان آن حوالي كه ديگر اثري از آثارش باقي نمانده مستشان مي كند بو را نزديكي هاي يلدا مي شنوند به هواي تفرج مي روند. اما كامبيز تور پهن كرده است از سرخيابان تا ته خيابان برايش دام گذاشته. مي رود راست مي افتد و اسيرمكر اين مردك مي شود و كل خانواده را مستفيض مي كند. براي دخترها گرم كن و جوراب مي خرند براي خودشان شورت پاچه دار پارچه ترك، براي من هم كه خوب معلوم است!  شلوار گرم كن كادوي تولد ؛ پارسال شلوار گرم كنم نارنجي بود ، امسال اما سليقه به خرج داده اند خاكستري و بژ خريده اند خوب است گرم است.
بدتر از همه اين كه يك هفته است دارم تلاش مي كنم  نفهمند مي دانم كه رفته اند برايم چه خريده اند! بس كه ساده اند شلوار را آويزان كرده بودند به چوب لباسي زير كتشان من  به هواي پول برداشتن رفتم  سراغ كت،  شلوار را ديدم. ديگر كار از كار گذشته بود كامبيز باز هم زهرش را ريخت پس بايد اصل غافل گيري را فراموش نمي كردم.در راستاي همين غافل گير كردن! عصر وقتي به خانه بر مي گشتيم  رازش را به من گفت، گفت: دخترها مامورشان كرده اند كه بروند براي من كادوي تولد بخرند. اما ايشان نمي دانند چه بخرند! گفتند: بيا برويم خنزر پنزر و شب چره شب يلدا بگيريم كادو هم بگيريم برويم خانه.
  با هم رفتيم سراغ برادر همين كامبيز ذليل مرده! كه لوازم بهداشتي و آرايشي دارد براي خودم يك مسواك و يك رژ لب يك بسته دستمال آرايش پاك كن خريدم . گفتم: آقا من همين ها را مي خواهم  گفتند:  به بچه ها نگويي كه براي خودت چه خريدي ها؟  تو مي روي بالا اين خوراكي ها را هم مي بري. من پايين مي مانم اينها را كادو مي كنم دزدكي مي آورم بالا، تو مي روي توي يك اطاق خودت را سرگرم مي كني تا ما اطاق را بچينيم بعد چراغها را خاموش كنيم برايت شمع روشن كنيم و فشفشه بزنيم بعد تو بيايي.  بايد خيلي خوب هم نقش بازي كني كه بچه ها باورشان شود كه غافل گير شده اي . من اما دنبال درست كردن سبزي پلو بودم به همين خاطر تا رسيدم خانه بساط سبزي پلو به راه انداختم. شير گذاشتم سر گاز شير گرم بخوريم با شيريني تازه كه به جاي كيك تولد خريده بودم. اصلا دلم نمي خواهد بگويم از 40 سالگي به بعد از جشن تولد بدم آمده است. مي ترسم بعضي بي جنبه ها فكرهايي بكنند، بايد اعتراف كنم به همان نسبت كه سالگرد ازدواج را دوست دارم جشن تولد جذابيتش را برايم از دست داده. گيرم كه حالا تازه همسن و سال جنفير لوپز شده باشم اما باز هم اين سن و سال من را ياد واعظ شيب مي اندازد و بناگوش. كوربشود هر كه بگويد 42 سالگي براي زنها عمر زيادي است.
بگذريم،  كارهايم را كردم و  خيلي خوب هم  نقشم را بازي كردم،  دخترها چنان غافل گير شدند كه لذت ديدن قيافه ذوق زده اشان هزار هزار بار از كفش و كيف و انگشتر الماس بيشتر به تن و جانم چسبيد . تازه در فاصله اي كه ما بيرون بوديم هر دوتاشان تمرين كرده بودند تا برايم گيتار بزنند و ذوق مرگم كنند. آقاي خانه را هم دوست داشتم خيلي قيافه پخمه اي داشتند وقتي شلوار را پوشيدم و با خنده در گوشش گفتم : مرده شويت را ببرند با اين كادو خريدنت مرد حسابي اين كه شلوار گرم كن مردانه است يعني تو شيار جلوي فاقش را نديده اي؟

۱۷ نظر:

ناشناس گفت...

chon tabrik tavalod doost nadari dar shab tavalodet salgard ezdevajeto tabrik migam. bedoon tabrik ke nemishe, mishe? moshtari daemi neveshtehat hastam khar khari aziz. salamato sarzende bashi...

حمیدرضا گفت...

گیتار رو حال کردم

ترنج جان گفت...

خارخاسک جان شلوار گرمکن است دیگر مردانه زنانه ندارد که ... در این پست فهمیدم که من و تو جنیفر لوپز عزیز همسن و سال هستیم و خیلی خوشحال شدم که در این سن زنی تنها نیستم بازهم تولدت مبارک و باید بگویم اقای خانه شما عشقی دارند قابل تحسین و ستایش و ما بقی دیگر زیاده است

زاویه گفت...

و ما فهمیدیم که ما و شما در یک روز زاده شدیمو هر دو یلدایی هستیم البته با چند سال اختلاف سن

داریوش گفت...

چشمان داغان شد خارخاسک جان! یک پاراگرافی چیزی :))

Roxy گفت...

تولدت مبارک باشه خارخاسک جون. من هم کمتر از یه سال باهات تفاوت سنی دارم. به فکرم رسید شاید برای همینه که نوشته هات اینقدر به دلم می چسبه! شب یلدات هم مبارک.

مریم گفت...

تبریک ... تبریک... بابت تولد... ما هم امشب تولد داشتیم! خواهرم. امشب 45 ساله شد! عجب شب خوبی به دنیا آمدید بانو

MJ گفت...

خیلی خوب نوشتید خانم، فوق العاده

من یعد خوندن این پست علاوه بر حظ زیاد، دچار این مشکل شدم که آیا شلوار گرمکن هم زنانه و مردانه دارد؟ چرا بعضی از شلوار گرمکن های من فاق ندارد؟ و بسیاری سؤالات فلسفی دیگر از این دست، که به خاطر باز کردن چشم من به این بخش از زندگی که بدان بی توجه بودم از شما متشکرم.

همه چیز تقصیر این کامبیزهای بی کفایت است خاتم.

تولدتون مبارک

فرنوش گفت...

تولدتون مبارک خارخاری جان

ژکوند گفت...

این نوشته پر از زندگی بود خارخاسک جان. امیدوارم سالهای سال همینطور دور هم شادی کنید که این شادی به همه چیز می ارزد:)

ناشناس گفت...

ای تو روحت خارخاسک. البته چون خانم هستی عذر می خوام. کی بود گفتی دیگه چیزی اینجا نمی نویسی؟؟؟ از اون موقع رفتم و دیگه متن ها تو نخوندم. حالا اومدم دیدم از اون ناز و ادا های نسوان بوده و کلی مطلب نوشتی. در تنبیه این حرکت ناشایستت پستهای قبلی رو نمی خونم دیگه. همه زنها عادتشونه. تا می بینن آدم از یه چیزی خوشش میاد واسش ادا در میارن.

بانوی آبی گفت...

وای خار خاری خیلی باحال بود این شب تولد شما :)))))
ان شالله که حسابی مبارکا باشه :*

آب تنی گفت...

تمرین غافل گیر شدن از آن چیزهایی است که شدیدا برای من لازم است. اصلا استعدادش را ندارم زود یادم میرود باید غافل گیر میشدم و میزنم توی پر طرف! اصلا چندباری افتضاح شد و کلی منت کشی کرده ام.

واله روحانی گفت...

چسبید!
تولدتون هم مبارک

مهدی گفت...

دیگه تولداتون متعلق به خودتون نیست. اگه تا چند وقت پیش تولد گرفته میشد تا شما شاد بشید، حالا تولد گرفته میشه تا گیرندگان شاد بشن. در هر حال شما شاد میشید، منتها با واسطه.مبارک باشه

طنین گفت...

اولین باره میا وبتون
تازه فهمیدم چرا تو لینک اکثر وبلاگا هستین ،موفق باشین

بابک گفت...

خوبه که همه چی به خوبی و خوشی و مرده شور بردن تموم شد :-)

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...