۲۴ بهمن ۱۳۹۰
در عنوان مي نويسيم، از اينترنت چيزي نمي گويم و نمي نويسم، دچار تهوع مي شوم. هر وقت دلشان مي خواهد شيرش را آنقدر بازمي كنند كه اينترنت با فشار توي صورت شما مي پاشد! و هر وقت دلشان نمي خواهد شيرش را چنان مي بندند كه شما تمناي قطره اي از آن را داريد، بگذريم، فرزندان ايران بزرگ شده اند و ديگر در يك انبار تنگ و تاريك بند نمي شوند. تا همين ديروزهر بار كه بچه ها راهشان را مي كشيدند، بيايند بيرون به مابقي زندگي سرك بكشند. ايران دوان دوان دنبالشان مي كرد گوششان را مي كشيد پس گردنشان را مي گرفت بر مي گرداندشان ته انباري! اما مثل اينكه امروز به اين نتيجه رسيده است كه ديگر حتي اگر خودش را هم بكشد نمي تواند اين موجودات گريز پاي كوچك را كه براي كشف كردن دنيا آفريده شده اند در انباري نگه دارد، بنابراين با آنها همراه شده است. خودش هم پا به پاي آنها در خانه مي گردد هر كجا كه مناسب باشد ولو مي شود تا اينها بيايند شيرشان را بخورند و بعد دنبال بقيه ي دنياي گمشده بگردند. اما در نهايت انباري پناهگاه هميشگي اشان است شبها فقط در آنجا و در سبد خودشان آرام و قرار دارند. فردا 25 بهمن ماه پيش آمدي كرده است كه براي چند روزي بايد بروم تهران! هر چند اميدي به گشايش كار با سرعتي كه مي خواهم ، ندارم ليكن براثر صبر نوبت ظفر آيد اين را مي دانم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
نوروزی دیگر
پول خوشبختی نمی می آورد
غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...
-
من هميشه يك دوره هايي داشته ام.آمدن ها و رفتن هايم گاهي زودتر تمام مي شده، گاهي ديرتر، اين هم از عجايب زندگي خارخاسكي من است ديگر. هر چه ...
-
دستم اومده که خیلی از شما از استدلال های خسته کننده و بعضا مغلوط ! تحلیل های آبکی و شعار گونه من خوشتون نمی آد ( هه هه ) . اما خیلی دوست دا...
۴ نظر:
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
خیر پیش
سفر خوش
از تهران برگشتی؟سالمی؟
خارخاری جان کجا موندی؟
نگرانتیم به خدا.
ارسال یک نظر