۲۷ مهر ۱۳۸۸
چه باید کرد با روزهایی که هی پشت سر هم کم می آوریم ؟
چه باید کرد با روزهایی که هی پشت سر هم کم می آوریمشان؟
چه باید کرد با روزهایی که وقت کم می آوریم؟
آرتور امروز شکم گنده اش را انداخته بود روی پیش خوان مغازه و دستش را توی سوراخ راست بینی اش تپانده بود و به یک صفحه مقوای اشتن باخ قرمز خیره شده بود و به من میگفت : بچه جان تو اینجا هر روز دنبال چه میآیی ؟
من گفتم : به تو چه ؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
نوروزی دیگر
پول خوشبختی نمی می آورد
غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...
-
من هميشه يك دوره هايي داشته ام.آمدن ها و رفتن هايم گاهي زودتر تمام مي شده، گاهي ديرتر، اين هم از عجايب زندگي خارخاسكي من است ديگر. هر چه ...
-
دستم اومده که خیلی از شما از استدلال های خسته کننده و بعضا مغلوط ! تحلیل های آبکی و شعار گونه من خوشتون نمی آد ( هه هه ) . اما خیلی دوست دا...
۱ نظر:
هی آرتور دستت رو از تو بینیت در بیار ، چشمات رو هم از رو اون مقوای قرمز بردار کمی هم به من نگاه کن اون موقع شاید فقط شاید اگر کمی اون مغز نخودیت رو به کار بندازی متوجه می شی که من هر روز اینجا چی می خوام!
ارسال یک نظر