۶ آبان ۱۳۸۹

عجایب المخلوقات

از خیابان می گذشتم . پسری نشسته بود روی موتور کنار خیابان با تلفن همراهش صحبت می کرد می گفت : به خدا من به سمیرا  هم گفته ام ؛ دلم می خواست به تو می گفت ؛ من تا به حال با هر دختری دوست شده ام به قصد ازدواج بوده است .
فکر می کنم سمیرا نقش واسطه ای را بازی می کرد که در اینجا البته ؛  کارش را خوب انجام نداده بود .
خیلی دلم می خواست  آماری از این دخترها بگیرم ببینم چند نفر بوده اند  ؟

۱۸ نظر:

امین گفت...

:))
نازی!
و نازی به اون دخترا!

ف@طمه گفت...

:دی

امیر علی گفت...

یه روز یه دختری بهم گفت می دونی چرا ما شوار ماشین پولدارا نمی شیم..چون تابلو میشیم...همون پرایدی پژویی چیزی باشه بهتره...البته ضمن تشکر از خوانندگان سعی کنید حتما رعایت کنید..نمیشه خوب...
نکته اش هم این بوده که خوب موتور دیگه اصلا تابلو نیست...احتاجی هم به خونه خالی و کوچه بازاری جایی و نداری و هم نی...مردم هم اصلا شک نمی کنن...البته مرده جون به سر میشه اما حالشو اهم اهم اهم...استغفروا...

ناشناس گفت...

آخرالزمون شده دیگه!

مداد گلی گفت...

چه راستگوی احمقی بوده. زیادب راست هایش دروغ بودند...

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
قاصدک گفت...

گاهی به دلیل پایین بودن کیفیت مجبور به افزایش کمیت می شویمممممممممممم

Ferdinand Fertuceli گفت...

Agha shayad vaghean mikhad ezdevaj kone

الهه گفت...

سلام
ماه هاست خواننده ي خاموش شما هستم.
امروز شما را لينك كردم.

یک عدد ریحانه گفت...

مارک تواین میگه ترک کردن سیگار کارراحتیه. من خودم تا حالا صد بار ترک کردم.
این هم ماجرای همون اقا پسره !!
با اجازه لینک کردم شمارا!

ناشناس گفت...

نیاز به آمار نیست بانو
زیاد بودند

;-)

سردار اردلان گفت...

سلام
99.99 % از مطالب وبلاگ شما را از طریق گوگل ریدر دنبال میکنم . گاهی هم برخی از مطالب ناچاراً من خواننده را وادار به ارجاع به خود وبلاگ میکند برای نمونه زمانی که فرموده بودین عکسی از بچه ها گذاشته اید به خود وبلاگ مراجعه کردم که البته دیگر وجود نداشت. یکسری از مطالب نیز چنین داستانی دارند . یعنی مطلبی در گوگل ریدر موجود است اما زمان ارجاع به وبلاگ دیگر آن مطلب وجود ندارد از جمله پستی با عنوان ؛ نویسنده ای که کپی میکرد در افشانی میکند . با این اوصاف ما میمانیم در خماری برخی از مطالب که بخشی از آن را خوانده ایم و یا مطالبی که دوست دارم بدانم نظر دیگر خوانندگان در مورد آن چیست و برداشت و طرز تفکر آنان در مورد آن چگونه است .

شلغم گفت...

ببین این دیگه کی بوده

منم آرش گفت...

منظور از ازدواج که عروسی نیست باباجون من .
ازدواج یعنی ازدواج دیگه ....یعنی که چیز...بفهم منظورو وگرنه بیشتر توضیح میدم

کیقباد گفت...

تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان گردد به کام کاسه لیسان !
این روزها و با زیاد شدن دختران و کمیاب شدن شوهر !، باید که ما نیز جونکه مثلا مرد هستیم ،راضی و خوشحال باشیم از این اوضاع و احوالی که همه چیز به نفع مردان هست و الخ .
حالا نه اینکه مدعی باشیم که ما اینگونه نیستیم و چنین نمی اندیشیم ، ولی گاهی آدم حالش بد میشود از زنان و دخترانی که تا این حد خود را کوچک میکنند . یعنی که خودشان هم همراهی میکنند با این زمانه ی زن خوار کن ! و گاهی آدم حالش بهم میخورد که چه لفت و لیسی میکنند بعضی مردان کاسه لیس ، زین تغاری که بشکسته و ماستی که بریخته است !

فاطمه گفت...

اینم یه نمونه از بدبخنی بعضی از دخترای این سرزمین. میگم بعضی چون همه اینجور آویزون آقایون نیستن. ;)

م.طلوع گفت...

خب خارخاسک عزیز ادم خیلی قصد ونیتها داره ولی قرار نیست که همه به مرحله عمل هم برسه

free prisoner گفت...

رسما چندشم میشه از کسایی که به قصد ازدواج میرن با کسی دوست میشن. دیدن خارجیا یه گهی میخورن اینام فک کردن اینطوری هم از امل بودن در میان هم خیلی "پاک و معصوم" (اووق) میمونن. بیچاره من که جوونیم تو این فرهنگ منگل به گند کشیده شد.
زن یا شوهر میخوای برو بشین خونت خاستگار برات بیاد یا مامی برات بره خاستگاری.دوست پسر یا دوست دختر میخوای اول بفهم فلسفش چیه و واسه چی میخوای بعدش را بیفت تو خیابون.

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...