۲۶ فروردین ۱۳۹۰

پایان قانون

براي دخترها قانون گذاشته ام يک هفته بايد بيزبيز مسئول نظافت اطاق باشد .يک هفته  بيزقولک بايد مراقب ريخت و پاشهاي افسار گسيخته . پايان هر هفته به تلاششان نمره مي دهم و برنده  جايزه مي گيرد .
عصر از سر کار به خانه مي آييم . فکر مي کنم شايد دزد آمده است همه جا را به هم ريخته و به مقصود نرسيده رفته است . آقاي خانه اما وحشت از دزد ندارند در عوض به من چشم غره مي روند و مي گويند : تو باز هم براي اين خانه قانون جدید گذاشته اي ؟
در واقع دستآوردم از قانون جديد همين بوده که  الان  ريخت و پاشهايشان فقط به اطاق خودشان محدود نمي شود و تا اعماق مخفي ترين زواياي خانه نفوذ کرده است  .
ماجرا اين است که  وقتي بيزبيز مسئول نظافت است بيزقولک تلاش مي کند هر چه بيشتر بريز و بپاش داشته باش  تا بيزبيز نمره اش بالاتر نرود و  وقتي بيزقولک مسئول است بيزبيز پروژه مشابه را کليد مي زند .
نتيجه گرفته ام به جای وضع قانونهای یک شبه و بی پشتوانه ؛  بنشینم اخبار تماشا کنم وآرزو کنم در جنگ نافرجام میان ملتها و حکومتهای خودکامه ملتها پیروز میدان باشند .

۶ نظر:

محسن گفت...

البته نه شما خودکامه اید نه بچه ها ملت هستند چون هرکاری بخوان میکنن!

Unknown گفت...

عاااااشق دختراتم.

جيم انور گفت...

کاش همیشه قوانین به همین راحتی ملغی می شد....

24 گفت...

:)))

ناشناس گفت...

اگه قوانبن حکومت های خودکامه مثل قوانبن شما بود که مشکلی نبود

ابلیسه گفت...

دوست داشتم اين اسمها رو

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...