۳۰ فروردین ۱۳۹۰

صدای آمریکا

از شما چه پنهان من مایکل جکسون را دوست داشتم . مایکل  بخشی از خاطرات نوجوانی بود . من یک دختر جهان سومی بودم از یک خانواده متوسط نسبتا مذهبی در یک کشور در حال جنگ برادرها رفته بودند جبهه . خیابانها پر بود از حجله شهدا . سرهر کوچه دم هر خانه صدای قرآن می آمد با صوت حزین . گاهی شبها آژیر می زدند . هواپیماها می آمدند ؛ بمباران می کردند .این صدای شنوندگان عزیز توجه فرمایید ! (دوبار) مجری رادیو تلویزیون شده بود هیجان روزهای پرطنش نوجوانی امان . نه ماهواره بود ؛ نه اینترنت . بعضی خانواده ها ویدیو داشتند که قاچاقی با قیمت بسیار بالا خریده بودندش . ما ویدیو نداشتیم . اما بعضی ها که داشتند برای ما تعریف می کردند از مدونا از مایکل آهنگهای جدیدی که خوانده بودند داستانهایی که داشت ؛ من و خواهر بزرگم با زحمت می نشستیم موج رادیو را روی صدای آمریکا تنظیم می کردیم تا آهنگهای روز دنیا را بشنویم . یاد گرفته بودیم برای اینکه به دوستان بگوییم چقدر به روز هستیم خواننده ها را با اسم کوچکشان نام ببریم . من می گفتم : آهنگ جدید مایکل را شنیده ای . دیگری می گفت : جدید ترش را هم شنیده ام کدامش را می گویی ؟یکی از دخترهای همسایه می گفت ؛ رفته است خانه فامیل دورشان و فیلم جدید مایکل  را دیده . برای ما مایکلی رقصید . رقص پایش حرف نداشت . من با دقت نگاهش می کردم و سعی می کردم یاد بگیرم چطور پاهایم را جلو و عقب ببرم . تا اینکه برادر کوچکم رزمنده دلاورمان از جبهه آمد از خانه دوستش ویدیو گرفت پیچیدش لای یک ملافه بزرگ و آوردش خانه . من آنجا برای اولین بار آن مرد سیاه لاغر اندام با یک حلقه موی پیچ و تاب خورده روی پیشانی را دیدم . برای اولین بار تریلر را دیدم و فهمیدم رقص پای دختر همسایه هیچ شباهتی به جنگولک بازی هایی که مایکل در می آورد ندارد . در واقع اوجور مضحکی لزگی می رقصید و مایکل جور بخصوصی تکان می خورد و می پرید . بعدها معلوم شد آن دختر همسایه هم فقط تعریف مایکل را شنیده و خودش را ندیده است .
بار دیگر که برادرم از جبهه آمد باز هم ویدیو و بازهم مایکل  داشتیم . باز هم تریلر باز هم آن شعر معروفش در شب قبرستان ؛ زامبی ها ؛ مرد گرگ نما ؛ می توانستم قسم بخورم که مایکل دفعه قبل با مایکل این بار زمین تا آسمان توفیر داشت اگر چه باز هم دوست داشتنی اما پوستش روشن تر و دماغش کوچک شده بود . دماغش جای عمل داشت دست کم دوسه بارنه بیشتر اما پوستش ......
من مایکل  را دوست داشتم او تنها روزنه ای بود که من با آن دنیای خارج از ایران جنگ زده را می دیدم . او شیرین ترین رویای نوجوانی من بود . این روزها که می بینم دخترها با چه اشتیاقی لیست بلند بالای خوانندگان محبوب غیر وطنی اشان را ردیف می کنند تازه می فهمم که مایکل چه نقشی در دنیای نوجوانی من بازی می کرده است . سالی یک بار دیدن یک فیلم پر خش و بی کیفیت از او لذتی داشت که با دنیای رنگارنگ خوانندگان عجیب و غریب این روزهای دخترهایم عوض نمی کنمش . شاید بخاطر همین است که دوست داشتم رویای کودکی ام همانطور شیرین بماند که من می خواستمش اما او هم پا به پای دنیای من عوض شده بود  فیلسوفی بود که تقدیر مکرر روزها و آدمها و دنیاها را نمی خواست .

۸ نظر:

شاپور گفت...

اين پستت خيلى غم انگيز بود!
و من ازش خيلى خوشم اومد.
البته كلا با اين كه ميخواى آخر همه (‌يا اكثر ) پستات يه نتيجه ى فلسفى و اخلاقى بگيرى اصلا حال نمى كنم!
ولى اين پستتو دوست داشتم،جداى از اون نتيجه گيرى آخرش!

محسن گفت...

راستش مایکل جکسون و امثال او در زندگی من نقشی نداشتند اما حرف شما رو درک میکنم.

Unknown گفت...

وای خدا از گودر پریدم اینجا که فقط یه نظر بزارم
لایک سنگین
یعنی دلم میخواد ببوسمت
فوق العاده بود
نمیدونی چه خاطراتی برام زنده شد
من به اون زمان جنگ سنم نمیرسه ولی داستان زندگی منم خیلی شبیه بود
داستان ویدیو داستان مایکل جکسون فضایی اون موقع هیچ وقت هیچوقت اینقدر دلم برا اون زمونا تنگ نشده بود همه چی محدود بود ساده بود کم بود ولی به دل خیلی میشنست
دیگه هیچ شویی اون لذت شوهای اون زمونا رو بهم نمیده
بازم میگم خیلی زیبا بود منو بردی به سالها پیش

shokoofeh گفت...

Dear kharkhasak. I didn't like him until I heard his poem. If you want to listen to it you can fine it in utube
Here are the lyrics:
.
Planet Earth, my home, my place
A capricious anomaly in the sea of space
Planet Earth, are you just
Floating by, a cloud of dust
A minor globe, about to bust
A piece of metal bound to rust
A speck of matter in a mindless void
A lonely spaceship, a large asteroid

Cold as a rock without a hue
Held together with a bit of glue
Something tells me this isn't true
You are my sweetheart, soft and blue
Do you care, have you a part
In the deepest emotions of my own heart
Tender with breezes, caressing and whole
Alive with music, haunting my soul.

In my veins I've felt the mystery
Of corridors of time, books of history
Life songs of ages throbbing in my blood
Have danced the rhythm of the tide and flood
Your misty clouds, your electric storm

Were turbulent tempests in my own form
I've licked the salt, the bitter, the sweet
[ From:Of every encounter, of passion, of heat
Your riotous color, your fragrance, your taste
Have thrilled my senses beyond all haste

In your beauty I've known the how
Of timeless bliss, this moment of now.

Planet Earth, are you just
Floating by, a cloud of dust
A minor globe, about to bust
A piece of metal bound to rust
A speck of matter in a mindless void
A lonely spaceship, a large asteroid

Cold as a rock without a hue
Held together with a bit of glue
Something tells me this isn't true
You are my sweetheart, soft and blue
Do you care, have you a part
In the deepest emotions of my own heart
Tender with breezes, caressing and whole
Alive with music, haunting my soul.

Planet Earth, gentle and blue
With all my heart, I love you."

رضا گفت...

کاش به بچه هایتان هم میگفتید که از روی ظاهر یک آدم درموردش قضاوت نکنند و او را احمق خطاب نکنند و انسان بودن ربطی به قیافه ندارد.
کاش در همان لحظه از کارهای انسان دوستانه ی مایکل برایشان میگفتید تا معنی انسان بودن را درک کنند، کاش از هنر بی حد و مرزش سخن میگفتید، کاش ...
کاش میدانستید که پوستش چرا سفید شد کاش مایکل را بهتر میشناختیم و یا میخواستیم که بیشتر و بهتر بشنایسم

چی میشد اگه زود قضاوت نمیکردیم؟

madox گفت...

کاملاً آن روزها را حس کردم. فکر می کنم ما بیشتر از بچه های نسل جدید به موسیقی ارج می گذاشتیم چون کمتر داشتیمش همان طور که قبل تر از ما وقتی به کنسرت یا اپرا می رفتند جادو می شدند.
تکثیر جادو را از بین می برد. معجزه به نادر بودنش معجزه است.

سنی گفت...

یادمه یه روز پسرخالم اومددخونمون تو دستش دو سه تا پودر رختشویی بود مامانم گفت اینا تو دست تو چکار میکنه؟ اونم گفت:اینا نوار ویدئو است گذاشتم این تو که کمیته گیر نده!!!

ناشناس گفت...

ماهای طفلکی رو بگید که از همینم محروم بودیم.فقط صدا و سیما.

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...