۱۸ دی ۱۳۹۰

دلمشغولي هاي آقاي خانه

آقاي خانه از گاو داري كه آمده اند انگار كوه كنده اند. خسته اند  به آدم و عالم گير مي دهند.
مي گويند: پايم درد مي كند، مچ پايم رگ به رگ شده است!
مي گويم : مي خواهيد پايتان را ماساژ دهم؟
منتظر نمي مانم مي روم روغن بچه آلوئه وراي سبز رنگ را مي آورم.
مي گويند: اي بابا روغن بچه كه جذب نمي شود!
و مي گويند: تمام زمين و زمان را چرب مي كني !
و مي گويند: ولش كن بابا بي خيال شدم الان دستت را مي زني به در و ديوار همه جا لكه لكه مي شود همه چيز را به گند مي كشي!
من اما گوش نمي دهم به اين حرفها زيرپايشان دستمالي مي اندازم و مي گويم: برويد بالاتر تا جا داشته باشم براي ماساژ دادن پايتان . با دلخوري بالاتر مي روند، يك چيزهايي زير لب زمزمه مي كنند . چند بار روغن را روي پايشان اسپري مي كنم . هيجان زده
مي گويند : اِ باريك الله اسپره ايييييه ؟
مي گويم : بله و انگشت شست پابشان را سفت فشار مي دهم .
مي گويند : آخ آخ آخ دمت گرم آره انگشتهام رو بمال ! روغن چي چي هست حالا ؟
مي گويم : روغن آلوئه وراي بچه ! وتك تك  انگشتان را با دو انگشت مي كشم .
مي گويند : آره آره  همنيجوري خوبه مچ پام هم درد مي كنه،  چند خريدي حالا ؟
مي گويم : يادم نمي آيد خيلي وقت است .
و مچ پاي راست را  از دوطرف با دودست ماساژ مي دهم .
مي گويند : آخيييييش چه باحال!  كف پام رو هم بمال، فقط سبزش رو داشتن؟
مي گويم: نمي دونم فكر كنم رنگهاي ديگه هم بود.
مي گويند: اوووخي يكم بيشتر فشار بده . آخ آخ آخ آخ آخ خيلي باحاله . بده ببينم روش چيزي نوشته كه  چنده ؟
يكبار ديگر روغن اسپري مي كنم به پايشان و اسپري را به ايشان مي دهم.
مي گويند: چه تر و تميز هم ساختنش چه عجب!  نه بابا قيمت روش نداره . آخي چقدر خوب بود ، پاي راستم رو كمتر ماليدي ها كلك! خسته شدي؟
مي گويم : نه خسته نشدم الان براتون  مي مالم .
و دوباره پاي راست و دوباره آخ آخ آخ،  اوخ اوخ اوخ و در نهايت مي گويند:  مال بدنم هم هست؟
من نگاهي به هيكل عريض و طويلشان مي اندازم و مي گويم : نه قربان فقط براي كف پا جواب مي دهد. براي كل بدنتان بايد برويد همين را بدهيد به ماساژور حرفه اي  در محل خودشان ماساژتان بدهند كه خانه و زندگي به گند كشيده نشود. 

۱۰ نظر:

خُسن قا گفت...

عجب آقای شما پر توقع تشریف دارند ها! اگر ما بودیم همون یک انشگت پایمان را هم اگر ماساژ بدهند تا ابد سپاسگزار خواهیم شد.

آب تنی گفت...

به گمانم جهت جلوگیری از عصبانیت بیش از این ، قبلا برچسب قیمت را کنده بودید.

ali گفت...

salam , dooste aziz mikhastam ba ejaze webloge shoma ro tooo radio mahli (gheyre siyasi) farsi mahal e eghamatam (brisbane Asutralia) moarefi konam
eradatmand

آنکور گفت...

روغن شتر مرغ هم خوبه. چه عیال مهربونی

خارخاسک هفت دنده گفت...

خسن قا معلوم است هنوز ازدواج نكرده اي!

خارخاسک هفت دنده گفت...

متشكرم آنكور. اينجوري ها هم نيست ها !

خارخاسک هفت دنده گفت...

باشه علي متشكرم .

وحيده گفت...

خيلي وبلاگتونو دوست دارم اميدوارم هميشه سلامت باشيد و به نوشتن ادامه بديد

مهدی گفت...

ما که غممان گرفته چه کنیم با این هم نسلی های خود. نصف درآمد والدینشان خرج گوشی و آرایش می کنند، تازه فکر میکنند ازدواج که کردند باید فضا بالطبع گشاده تر شده و بیشتر خرج کنند. امثال مهربان هایی چون و شما و مادرم کمتر پیدا می شوند. من که با این اوضاع اقتصاد فعلا ازدواج نمیکنم، اگر هم بکنم حتما مهریه را ریالی در نظر میگیرم.

بابک گفت...

قدر همدیگه رو بدونین. مادام موسیوی خوبی هستین. اگه مغرور نمیشی، شما یه خرده بفهمی نفهمی بهتری

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...