۶ خرداد ۱۳۹۱

خود گويم و خود ترسم! عجب مرد هنرمندم

بيزقولك چند وقتي است به نوشتن داستان روي آورده !
از وقتي ديدن فيلمهاي ترسناك را برايش ممنوع كرده ايم،
 دست به خودكفايي زده، روزها ساعتها مي نشيند با بهم چسباندن واژه هايي كه به نظرش نرسناك مي آيند و كنار هم قرار دادن جملات،  داستان ترسناك مي سازد.
شبها اين داستان ها را مي خواند و وحشت مي كند.
من را صدا مي كند و مي گويد: مامان باور مي كني! آدم از چيزهاي ترسناكي كه خودش مي سازد هم ترسش مي گيرد؟
مي گويم: بله مامان آدمها بيشتر زندگي اشان را با ترس از چيزهايي كه خودشان ساخته اند مي گذرانند.

۶ نظر:

آنی گفت...

همیشه همینه.... حتی وقتی داری فیلم ترسناک میبینی هم از اون چیزی که طرف ساخته نمیترسی از اون چیزی که ذهنت در همون لحظه داره میسازه میترسی!

ناشناس گفت...

جون من یه اسم پر معنی تر برا این بچه جور کن. بیر بیز چیچیه؟ بیزقولک چیچی؟ ههههههههههههه

ناشناس گفت...

نمتونم توصیف کنم که چقدر از خواندن این نوشته لذت بردم،
ممنون.

پری گفت...

راست می گویید شما.
بعضی وقت ها هم از چیز های ترسناکی که دیگران از ما ساخته اند می ترسیم.

Owl vision گفت...

اورین:دی
انصافا که زیبا گفتی
www.owl-vision.blogspot.com

بامداد راستین گفت...

چند سالشه؟ ولی فرمایش شما گاملا متین بود

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...