با آقای خانه و بچه ها نشسته ایم فیلم درام می بینیم . زن شوهرش مرده است و می خواهد با مرد دیگری ازدواج کند .
بیزقولک : مامان همه ی زنها وقتی شوهرشون مرد می تونن با یه مرد دیگه عروسی کنن .
آقای خانه ابروی راستش را می دهد بالا و همانطور که تلویزیون را تماشا می کند زیر چشمی مرا می پاید .
می گویم : نه خوب همه ی همه نه بعضی ها دوست دارن بچه های خودشون رو بزرگ کنن بدون اینکه دوباره ازدواج کنن .
آقای خانه ابرویش را پایین می دهد و تلویزیون تماشا می کند .
بیز بیز می گوید : نخیر هم چه حرفیه اگه مامانه دوباره عاشق شد چی ؟ مثل این فیلمه ؟
آقای خانه دو ابرویش را با کمی حیرت می دهد بالا و کمی سر جایش جا به جا می شود نگاه سریعی به بیزبیز می کند و بدون اینکه مرا نگاه کند دوباره فیلمش را با تعجب نگاه می کند .
من می گویم : خوب دیگر آن وقت چاره ای نمی ماند شاید یه جوری هم شد که بچه ها از بابای جدید بیشتر خوششون اومد .
نیم ساعت بعد من می روم ظرفها را بشویم آقای خانه می آیند برای خودشان چای بریزند می پرسند : راستی این قانون زن دوم بدون اجازه زن اول در مجلس تصویب شد ؟ خبر داری ؟
من از خنده منفجر می شوم می گویم : آقا اون چایی داغه ؛ بفرمائید این لیوان آب سرد ؛ بریزین رو اونجائیتون که می سوزه انشاءالله تا خنک بشه قانون رو هم تصویبش می کنن .
ته نوشت : همانطور که حدس می زدم و انتظار داشتم بعد از بازگویی ماجرای انبار از امروز آقای خانه مرا می رسانند به محل کار خودشان هم می آیند برم می دارند .فقط باید سعی کنم ساعتهای ورود و خروج همانطور که باید ؛ تنظیم شوند خیلی مهم است.
بیزقولک : مامان همه ی زنها وقتی شوهرشون مرد می تونن با یه مرد دیگه عروسی کنن .
آقای خانه ابروی راستش را می دهد بالا و همانطور که تلویزیون را تماشا می کند زیر چشمی مرا می پاید .
می گویم : نه خوب همه ی همه نه بعضی ها دوست دارن بچه های خودشون رو بزرگ کنن بدون اینکه دوباره ازدواج کنن .
آقای خانه ابرویش را پایین می دهد و تلویزیون تماشا می کند .
بیز بیز می گوید : نخیر هم چه حرفیه اگه مامانه دوباره عاشق شد چی ؟ مثل این فیلمه ؟
آقای خانه دو ابرویش را با کمی حیرت می دهد بالا و کمی سر جایش جا به جا می شود نگاه سریعی به بیزبیز می کند و بدون اینکه مرا نگاه کند دوباره فیلمش را با تعجب نگاه می کند .
من می گویم : خوب دیگر آن وقت چاره ای نمی ماند شاید یه جوری هم شد که بچه ها از بابای جدید بیشتر خوششون اومد .
نیم ساعت بعد من می روم ظرفها را بشویم آقای خانه می آیند برای خودشان چای بریزند می پرسند : راستی این قانون زن دوم بدون اجازه زن اول در مجلس تصویب شد ؟ خبر داری ؟
من از خنده منفجر می شوم می گویم : آقا اون چایی داغه ؛ بفرمائید این لیوان آب سرد ؛ بریزین رو اونجائیتون که می سوزه انشاءالله تا خنک بشه قانون رو هم تصویبش می کنن .
ته نوشت : همانطور که حدس می زدم و انتظار داشتم بعد از بازگویی ماجرای انبار از امروز آقای خانه مرا می رسانند به محل کار خودشان هم می آیند برم می دارند .فقط باید سعی کنم ساعتهای ورود و خروج همانطور که باید ؛ تنظیم شوند خیلی مهم است.
۳۹ نظر:
پس بیز قولک کار دستتون داد.
حالا قانون زن دوم هم که تصویب بشه دیگه جامعه گل و بلبل چی میشه؟دلمون خوشه نماینده زن تو مجلس داریم.اصلا دلمون خوش مجلس داریم!!!
اگزكلي:D
يادمه كلاس مباني حقوق از استاد پرسيدم تفاوت بين زن و مرد رو در اينمورد كه مرد ميتونه چند تا همسرداشته باشه اما زن نميتونه.
خب جوابشون واااااااااااقعا" در شان يه استاد مملكت بود:
به خاطر مسائل بهداشتي!!!
سلام ...
واقعا یکی از دغدغه های!!فکری جامعه ماست این ...!!!
جتمعه زنان از شما به واسطه تربیت دو فمنیست برای آینده خیلی خیلی تشکر می کند
خودش سوخته خواسته شما را بسوزاند که چی؟
ما نیازی نداریم زنمان بمیرد و برویم مادر دوست داشتمنی تازه بیاوریم!!!
سايت گلابي براي من فيلتر يه فيلتر شكن ميتونين معرفيي كنين
سلام
اينطوركه تو پيش ميري آخرش وبلاگت فلترميشه
خودت هم ميفتي به كارصيغه واين حرفا چون آغا حوصله نداره با اين مزخرفات تو سركنه بنا براين طلاق . سوم اينكه خيلي مخلصلتم حال دادي بابا با اين نوشته ها .....
به چند نفردرايران سپرده ام كه سريال قهوه تلخ مهران مديري را برايم بياورد ... به شما هم ميسپارم كه برايم بخريد ....
اصلا نميتونم كنار بيآم كه يه مردِ عاقل بره دو تا زن يا بيشتر بگيره!
البته بايد نوك زبونم و گاز بگيرم! يا نوك دماغمو نگاه كنم؟
چي بوود؟
آهان! نوكِ دماغمو گاز بگيرم و نوك زبونم و نگاه كنم!:دي
واقعا نطق به جا و تاثیرگذاری بود!
میگم باید اون آب خنکه رو ببری مجلس! آخه اونام یه جاهاییشون می سوزه که این قانونارو از همونجاشون درمیارن!
خیلی شیطون و با مزه ای خانم خاری خاری جون
سارا
یادتون رفته که مجلس در راس امور است قدیمی شده! حالا دولت در راس اموره. جواب پیچولیده در وجود خویش.
آقایون انتظار وفاداری 100 از خانومها رو دارن و وفادری 10 درصدی از خودشون ناراحت نشین دنیا همینه!
چرا لايكهاي گودر اينقدر زيادن و پياماي اينجا اينقدر كم؟ :(
سلام.حقيقت اينه اول عاشق اسم وبلاگت شدم، چون از قديم گفتن خواهر شوهر خاره بچش خارخاسك! منم خار هستم! ارادت دارم به اسم وبلاگت، اما متونتم باحال و عالين!
امون از دست اين مردا! اين وبلاگمه، منتظرتم دوست عزيز و باحال.
www.taraneyerahaee.blogfa.com
من که فقط عشق دیدم توی حرفهاو رفتار آقاتون. خوش به حالتون.
خارخاسك جون يعني شما حتي يك چاي هم دست اين بنده خدا نميدي بعد انتظار داري نگاه چپ چپ نكنه و جاهاي ناجورش هم نسوزه!
در مورد اون ساعت ورود خروج هم آمارشو بگير تا شرنشده.اگه هم ميخواي زودتر خلاص شي و دست از سرت برداره قبل اينكه بياد هي زنگ بزن كه يادت نره وزود باش تا كلافه بشه و بگه خودت بيا. خلاصه هيچي بدتر از زير نظر بودن نيست.
قاصدک جان ساعت ورود و خروج خودم را باید تنظیم کنم آن هم برای یک برنامه ی دیگر لازم است به وسیله آقای خانه کسی را توی هچل بیاندازم .
محمد
@شاپور تعداد مردهاي عاقلي كه ميشناسي چقدره؟
پس تازگي وارد مقوله شيرين آدم فروشي هم شدي ؟ خدا قبول كنه
برای هزارمین بار این آقای خانه چقدر باحال است کلن.. بعد هم کار خوبی میکنند شما را می رسانند.
کاش این آقای خانه هم وبلاگ داشت
اونموقع قضایا جالب تر میشد!
به نظر من همين حساسيت هاي زياد از حدي كه چه خانوم ها و چه اقايون در بعضي موارد از خودشون نشون ميدن باعث ميشه كه كوچك ترين نيازهاي انساني تبديل به بزرگ ترين دغدغه هاي اجتماعي بشه كاش انقدر از موضع ضعف برخورد نمي كرديم تا بتونيم با تعادل زندگي كنيم.
سلام
نکته جالب در نظرات دوستان تفاوت در نوع نگاهشونه. اما حقیقت امر اینکه اونچه شما باید از رفتار اقا دریافت کنید حسیه و این موضوع رو به بهترین نحو خودتون دریافت کردین . اما سعی میکنید نگاه دوستان و درکشون رو از یک موضوع واحد دریافت کنید .
متونتون رو خیلی وقت که میخونم و از نوع نگاهتون به مسایل لذت میبرم . موفق باشین
چرا اینقدر بی احساسی. یعنی بعد از این همه سال زندگی مشترک، حاضری آقای خانه چیزیش بشه که شما بتونی همسر جدید پیدا کنی؟
چقدر خندیدم خدایا !!!!!!!
یعنی بی نظیر بود حرف بیزبیز !
:) اینقدر اذیت نکن این آقای خونه رو. بعدا" خیر نمی بینی خانمممممممممممم
یعنی مرده ی کامنتهای آقایونم.
جالبه که این مردها زیر یکیش زاییدن دم از دومیش میزنن.
اونایی که بگیر بودن همون موقع هم که قانونی در کار نبود بی اجازه این کارو میکردند.زیاد توفیری نکرده.
یعنی خدا بود این نوشته ت! من اصفهانی را دوباره به کامنت گذاشتن واداشتی.
همشهری پس به چه دردی می خوره !
مازوخیسم جان
اون وقت خیر نبینه چی میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگی چقدر تو این وب جاریه و موج می زنه
خیلی با حال بود نوشته هات....
:-| واقعا بعد ازدواج آدم با چه مسائلی درگیر میشه ها!!
میگم این آقای خونه شما خیلی شبیه آقای خونه مامان من هستندها نگو همشهری هستیم
فردا شب مطلبی رو در باره وبلاگ پسر قمی ( وبلاگ نویس گم شده ) میزارم تو وبلاگم
ببینش .
هر وقت به این نتیجه رسیدی که میتونی خوشحال میشم منو لینک کنی.
http://yekmohammad.persianblog.ir/
ازقلمت خیلی خوشم میاد.خیلی باحال مینویسی.همه بچه ها اینقدر فضولن؟خوبه من هنوزبچه ندارم چون اصلا حوصله جواب دادن به سوالاشو ندارم
سلام چه بامزه مینویسی ... دوستان عروس خانم (منظورم مارگزیده است ) مثل خودش مینویسن
عالی ... انقدر خندیدم دهنم گشاد شد
...
خارخاسک جان شما قبلن وبلاگ نداشتین ؟!
والا حافظه ی من که در حد ماهیه هر 3 ثانیه یه بار ریست میشه ...
شما کمک بفرما
درود خارخاسك جان
بسيار مطلب به جايي بود، الهي به اون حس ترس از دستدادنت كه به آقاي خانه دست داد آخي آخي من عاشق دوستداشتنهاي سالم مردانه هستم، بدجوري صداقت كودكانه در عشقهاي سالم مردانه موج ميزند. من اگر بودم ليوان آب سرد هم كه به آقا يا بهتر بگويم رفيق راهمان ميداديم يك ماچ آبدار نيز از ايشان مينموديم و ميگفتيم نباشم كه نبودنت رو ببينم و كمي كه گوشهايشان دراز شد ميرفتيم ادامه فيلم را با دختملكانمان ميديديم ;-)
عالي هستي عالي عالي
ارسال یک نظر