سر شب است هر کس به کاری مشغول من و بیزقولک با هم مبارزه می کنیم . من می خواهم گزارش سفر رییس جمعور در آمریکا را ببینم . بیزقولک می خواهد بت من و دراکولا را تماشا کند . آقای خانه به بیز بیز شطرنج یاد می دهد ؛ یادش می دهد که چطور یک پیاده می تواند آرام ؛ آرام خودش را جلو بکشد تا جایی که به اولین ردیف مقابل یعنی جایگاه خواص مهره های حریف برسد و چطور می تواند آنچنان قدرتمند شود که ناگهان به یک وزیر خطرناک تبدیل شده و بازی را در دست گیرد. بیز بیز باور نمی کند . می گوید : چطور یک شطرنج باز می تواند آنقدر کور باشد و سربازی را که در حال پیشروی به سمت سرزمین خود است نبییند؟
من می گویم :وقتی تمام نخبگان و خبرگان و سپاهیانت را وادار کنی به جای بازی هوشمندانه فقط دور و برشاه را گرفته و مواظب کیش دادن به او باشند ؛ سرزمین و حد و حدودش را به باد خواهی داد . یادت باشد وقتی مهره های خاص و با ارزشت را به باد می دهی ؛ ناچار دشمن جای آنها را در صفحه شطرنج پر می کند .
آقای خانه به من چشم غره می رود می گوید : نباید پیاده حریف را نادیده بگیری دختر بابا ؛ این پیاده ممکن است آنقدر به نظرت بی ارزش بیاید که او را خودی بدانی و مانع پیشروی اش نشوی ؛ بعد ناگهان می بینی او به جایی رسیده که نباید می رسیده و تمام رشته هایت را پنبه کرده است .
من می گویم : این حرف دل من بود . پیاده ای که وزیر می شود . از وزیری که در جایگاه خود بوده خطرناک تر است .
در این فاصله بیزقولک کانال را عوض کرده و بت من و دراکولا را تماشا می کند و من از دیدن رییس جمهور در سازمان ملل محروم می شوم . پیاده ای که نادیده گرفتم پیشروی کرد و وزیر شد حالا من هم باید دراکولا تماشا کنم .
۳۸ نظر:
بقول مادربزرگم : خدا نکند که پَستی به پُستی رسد...
سلام ...
درسته ... درسته ...
بعضی ها به رقص می گویند ورزش. نمی دونم به رقص کلمات چه باید گفت.
نوشتن بعضی ها مثل رقض می مونه. حرکات زمان رقص با حرکات ایروبیک مشابه است. اما وقتی می بینی این کجا و ان کجا
کلمات را بسیار هنرمندانه می رقصانی.
يكي مثل ما پياده
يكي صد ساله سواره
يك نفر خونه بدوش و
يكي دوتا قلعه داره
http://ghasederoozaneabri.blogspot.com/2010/09/blog-post_25.html
البته گاهی که آدم خودش تنهایی شطرنج بازی می کند برایش فرقی نمی کند سفیدها ببرند یا سیاه ها. مهم اینست که بازی آنطور که دلش می خواهد پیش برود. ترفندهای دلخواهش را پیاده می کند و به دلخواه بازی را می برد یا می بازد. در بازی بعدی هم می تواند مهره های دلخواهش را رنگ دیگری انتخاب کند. اداره ی این بازی از یک بازی دو نفره راحت تر و شیرین تر است!
خيلي شيطون بلا تحليل مي كني !
آقای خونه چرا اینقدر چشم غره میرن؟؟ :دی
پیاده ای که وزیر میشه از تمام مهره ها خطرناکتره :|
واقعا باهوشی...
:) تعبیر جالبی بود، طبق معمول خوشمان آمد و تشکر!
راجع به پست قبل درکت میکنم که میگی از تجدیدی انشا ناراحت شدی! بعضی وقتا آدم میبینه بین چندکار فقط یکیشو میتونه توپ انجام بده و از انجام همون یکی هم جبراً محروم میشه! سوزش بیشترهD:
عجب!
پس بگو این یارو یکهو از کجا پیدایش شد!
پیاده های وزیر شده از صد تا وزیر خبره و کارآزموده خطرناکترند و تا سر بجنبانی سر شاه را هم خورده اند ، آنوقت تو نه تنها کیشی که مدتهاست مات شده ای و خودت خبر نداشته ای.اینجاست که سپاهیان و خبرگان و نخبگان هم به هیچ کار نمی آیند و سرشان بر باد میرود توسط همین پیادگان . موفق باشی .
سر سر بازي در بازي سر بازي سر بازي شكست و ديگر هيچ-تلخ بود و به غايت مربوط
آورین آورین!
عالی بود
نمیشد کامنت نگذاشت و فقط به لایک و شر کردن قناعت کرد
حالا اینقدر بنویس تا عمو فیلترچی بیاد پیشت با هم گپ بزنیدغ دیگهع بخوام برای اینجا هم فیلتر شکن بزنم. دیگه اینترنت نمیام
آره خطر ناکه!!
عالی بود
خودت به اين پياده ياد دادي که چطور پيشروي کند الحق که دختر کاملا نشان از مادر دارد
هر دو کانال هم دراکولا نشون میدادن فقط لباساشون باهم فرق داشتن تازه حرفای دراکولا کارتنیه قشنگ تر بود به خدا
چه هوشمندانه و با ایهام حرفت را گفتی
مشکل از اونجایی شروع میشه که ما ذره ها را نادیده میگیریم:
www.parsmen.com/344
:))
عالی!
سلام. بدین وسیله از شما برای یه بازی وبلاگی دعوت به عمل میآید!! تو پست آخر وبلاگم یه مطلب نوشتم درباره توصیه هایی که تو تلویزیون میشد به زنایی که مچ شوهراشونو با یکی دیگه گرفتن. هدف از بازی که حالت نیمه جدی و نیمه طنز داره اینه که هر کی طبق نظرش چند تا راه بگه واسه تغافل تو اون موقعیت. پست مربوط رو بخونی منظورم رو میفهمی. اگه تونستی بنویسی بهم خبر بده بیام بخونم.
فعلاً.
مثل اينكه صفحه فيس بوكتان هم ايجاد شده است و دوستارانتان اونجا هم ميتونند مطالبتان را بخوانند
http://www.facebook.com/kharkhasak
چقدر معروف هستيد من اونجا ديدم امدم وبلاتان
از طرف من هم آورین آورین
و یه آورین هم برای سلیقه ی بیزقولک که دراکولا رو به ایشون ترجیح میده
تصوير و تفسير جالبي بود.اما چه كسي اين مهره ها رو جابه جا مي كنه؟كي من پياده رو به وزارت ميرسونه يا يه وزير رو اونقد خوار و زبون ميكنه جلوي يه پياده سرخم كنه؟
البته این وسط یک پیاده نظام دیگه هم هست که پستت نا خود آگاه فکر اون رو هم توی ذهنم اورد . کسی که هیچ کس جدیاش نمیگیره ولی مطمئنا هدفش رسیدن به ته صفحهی شطرنج و تبدیل به یک مهرهی اصلیه !!
عالی
دوست دارم یه نظرسنجنی بشه راه انداخت ببینیم محبوبیت پیاده ی وزیر شده چقدر است
..برای احتیاط روی یه جای لرزان بازی کنید تا اگر حریفتان حریف بود وهره ها رقص محلی کنند...دیگه از چهل ملیون که کمتره...
راستی سیگارش فیلتر دار باشه
همه ی زندگی تو کف اون پیادهه موندم که وزیر می شه...حیف که همون حرکت اولم یاد نگرفتم...
ارزش مهره ها فقط به ظاهرشون نیست. پیاده ای که لیاقت وزیر شدن پیدا کنه شرف داره بر وزیری بی عرضه ای که هیچ کاری نکنه و از یه پیاده رودست بخوره. شاه و وزیر و پیاده اسمهایی هست که ما انتخاب میکنیم وگرنه ارزش مهره ها به لیاقت و جایگاهشونه نه اسمشون.
یا علی.
دلم واست تنگ شده بود خارخاسک جونم...این بار دیگه چه خوابی برامون دیدی؟؟؟؟
از خوندن نوشته هات حالم خيلي خوب ميشه
عالي مينويسي
عالی بود . ذکاوت و نتیجه گیریت ... با اجازه لینک پستت رو میذارم تو وبلاگم .
دیوانه این متن شدم!!
ارسال یک نظر