۳ مهر ۱۳۸۹

چطور یک پیاده ؛ وزیر می شود

سر شب است هر کس به کاری مشغول من و بیزقولک با هم مبارزه می کنیم . من می خواهم گزارش سفر رییس جمعور در آمریکا را ببینم . بیزقولک می خواهد بت من و دراکولا را تماشا کند . آقای خانه به بیز بیز شطرنج یاد می دهد ؛ یادش می دهد که چطور یک پیاده می تواند آرام ؛ آرام خودش را جلو بکشد تا جایی که به اولین ردیف مقابل  یعنی جایگاه خواص مهره های حریف برسد و چطور می تواند آنچنان قدرتمند شود که ناگهان به یک وزیر خطرناک  تبدیل شده  و بازی را در دست گیرد. بیز بیز باور نمی کند . می گوید : چطور یک شطرنج باز می تواند آنقدر کور باشد و  سربازی را که در حال پیشروی به سمت سرزمین خود است  نبییند؟
من می گویم :وقتی تمام نخبگان و خبرگان و سپاهیانت را وادار کنی به جای بازی هوشمندانه فقط دور و برشاه را گرفته و مواظب کیش دادن به او باشند ؛ سرزمین و حد و حدودش را به باد خواهی داد . یادت باشد وقتی مهره های خاص و با ارزشت را به باد می دهی  ؛ ناچار دشمن جای آنها را در صفحه شطرنج پر می کند .
آقای خانه به من چشم غره می رود می گوید : نباید پیاده حریف را نادیده بگیری دختر بابا  ؛ این پیاده ممکن است آنقدر به نظرت بی ارزش بیاید که  او را خودی بدانی و مانع پیشروی اش نشوی ؛ بعد ناگهان می بینی او به جایی رسیده که نباید می رسیده و تمام رشته هایت را پنبه کرده است .
من  می گویم :  این حرف دل من بود . پیاده ای که وزیر می شود . از وزیری که در جایگاه خود بوده  خطرناک تر است .
در این فاصله بیزقولک کانال را عوض کرده و بت من و دراکولا را تماشا می کند و من از دیدن رییس جمهور در سازمان ملل محروم می شوم . پیاده ای که  نادیده گرفتم پیشروی کرد و وزیر شد  حالا من هم باید دراکولا تماشا کنم .

۳۸ نظر:

یازده دقیقه گفت...

بقول مادربزرگم : خدا نکند که پَستی به پُستی رسد...

هیچکده گفت...

سلام ...
درسته ... درسته ...

متین گفت...

بعضی ها به رقص می گویند ورزش. نمی دونم به رقص کلمات چه باید گفت.
نوشتن بعضی ها مثل رقض می مونه. حرکات زمان رقص با حرکات ایروبیک مشابه است. اما وقتی می بینی این کجا و ان کجا
کلمات را بسیار هنرمندانه می رقصانی.

قاصدک گفت...

يكي مثل ما پياده
يكي صد ساله سواره
يك نفر خونه بدوش و
يكي دوتا قلعه داره
http://ghasederoozaneabri.blogspot.com/2010/09/blog-post_25.html

رهگذر گفت...

البته گاهی که آدم خودش تنهایی شطرنج بازی می کند برایش فرقی نمی کند سفیدها ببرند یا سیاه ها. مهم اینست که بازی آنطور که دلش می خواهد پیش برود. ترفندهای دلخواهش را پیاده می کند و به دلخواه بازی را می برد یا می بازد. در بازی بعدی هم می تواند مهره های دلخواهش را رنگ دیگری انتخاب کند. اداره ی این بازی از یک بازی دو نفره راحت تر و شیرین تر است!

الي گفت...

خيلي شيطون بلا تحليل مي كني !

نازنین گفت...

آقای خونه چرا اینقدر چشم غره میرن؟؟ :دی
پیاده ای که وزیر میشه از تمام مهره ها خطرناکتره :|

صووورتی گفت...

واقعا باهوشی...

24 گفت...

:) تعبیر جالبی بود، طبق معمول خوشمان آمد و تشکر!
راجع به پست قبل درکت میکنم که میگی از تجدیدی انشا ناراحت شدی! بعضی وقتا آدم میبینه بین چندکار فقط یکیشو میتونه توپ انجام بده و از انجام همون یکی هم جبراً محروم میشه! سوزش بیشترهD:

حامد گفت...

عجب!
پس بگو این یارو یکهو از کجا پیدایش شد!

پیر فرزانه گفت...

پیاده های وزیر شده از صد تا وزیر خبره و کارآزموده خطرناکترند و تا سر بجنبانی سر شاه را هم خورده اند ، آنوقت تو نه تنها کیشی که مدتهاست مات شده ای و خودت خبر نداشته ای.اینجاست که سپاهیان و خبرگان و نخبگان هم به هیچ کار نمی آیند و سرشان بر باد میرود توسط همین پیادگان . موفق باشی .

سپهر گفت...

سر سر بازي در بازي سر بازي سر بازي شكست و ديگر هيچ-تلخ بود و به غايت مربوط

میچیکو گفت...

آورین آورین!

نیم تنه گفت...

عالی بود
نمیشد کامنت نگذاشت و فقط به لایک و شر کردن قناعت کرد

ناشناس گفت...

حالا اینقدر بنویس تا عمو فیلترچی بیاد پیشت با هم گپ بزنیدغ دیگهع بخوام برای اینجا هم فیلتر شکن بزنم. دیگه اینترنت نمیام

پیچولیده در وجود خویش گفت...

آره خطر ناکه!!

ناشناس گفت...

عالی بود

سرور گفت...

خودت به اين پياده ياد دادي که چطور پيشروي کند الحق که دختر کاملا نشان از مادر دارد

گلچهره گفت...

هر دو کانال هم دراکولا نشون میدادن فقط لباساشون باهم فرق داشتن تازه حرفای دراکولا کارتنیه قشنگ تر بود به خدا

دارچین گفت...

چه هوشمندانه و با ایهام حرفت را گفتی

پسر آریایی گفت...

مشکل از اونجایی شروع میشه که ما ذره ها را نادیده میگیریم:
www.parsmen.com/344

امین گفت...

:))
عالی!

ماركوپلو دم كشيده گفت...

سلام. بدین وسیله از شما برای یه بازی وبلاگی دعوت به عمل می‌آید!! تو پست آخر وبلاگم یه مطلب نوشتم درباره توصیه هایی که تو تلویزیون می‌شد به زنایی که مچ شوهراشونو با یکی دیگه گرفتن. هدف از بازی که حالت نیمه جدی و نیمه طنز داره اینه که هر کی طبق نظرش چند تا راه بگه واسه تغافل تو اون موقعیت. پست مربوط رو بخونی منظورم رو میفهمی. اگه تونستی بنویسی بهم خبر بده بیام بخونم.
فعلاً.

ناشناس گفت...

مثل اينكه صفحه فيس بوكتان هم ايجاد شده است و دوستارانتان اونجا هم ميتونند مطالبتان را بخوانند
http://www.facebook.com/kharkhasak

چقدر معروف هستيد من اونجا ديدم امدم وبلاتان

月光 گفت...

از طرف من هم آورین آورین
و یه آورین هم برای سلیقه ی بیزقولک که دراکولا رو به ایشون ترجیح میده

scream گفت...

تصوير و تفسير جالبي بود.اما چه كسي اين مهره ها رو جابه جا مي كنه؟كي من پياده رو به وزارت ميرسونه يا يه وزير رو اونقد خوار و زبون ميكنه جلوي يه پياده سرخم كنه؟

ریحانه گفت...

البته این وسط یک پیاده نظام دیگه هم هست که پستت نا خود آگاه فکر اون رو هم توی ذهنم اورد . کسی که هیچ کس جدی‌اش نمیگیره ولی مطمئنا هدفش رسیدن به ته صفحه‌ی شطرنج و تبدیل به یک مهره‌ی اصلیه !!

ترنم گفت...

عالی
دوست دارم یه نظرسنجنی بشه راه انداخت ببینیم محبوبیت پیاده ی وزیر شده چقدر است

مح مسو گفت...

..برای احتیاط روی یه جای لرزان بازی کنید تا اگر حریفتان حریف بود وهره ها رقص محلی کنند...دیگه از چهل ملیون که کمتره...
راستی سیگارش فیلتر دار باشه

گم شده در جایی گفت...

همه ی زندگی تو کف اون پیادهه موندم که وزیر می شه...حیف که همون حرکت اولم یاد نگرفتم...

ناشناس گفت...

ارزش مهره ها فقط به ظاهرشون نیست. پیاده ای که لیاقت وزیر شدن پیدا کنه شرف داره بر وزیری بی عرضه ای که هیچ کاری نکنه و از یه پیاده رودست بخوره. شاه و وزیر و پیاده اسمهایی هست که ما انتخاب میکنیم وگرنه ارزش مهره ها به لیاقت و جایگاهشونه نه اسمشون.
یا علی.

هیچ کس گفت...

دلم واست تنگ شده بود خارخاسک جونم...این بار دیگه چه خوابی برامون دیدی؟؟؟؟

رزيتا گفت...

از خوندن نوشته هات حالم خيلي خوب ميشه
عالي مينويسي

کاغذ کاهی (نازگل) گفت...

عالی بود . ذکاوت و نتیجه گیریت ... با اجازه لینک پستت رو میذارم تو وبلاگم .

mangool گفت...

دیوانه این متن شدم!!

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...