۲۱ شهریور ۱۳۸۹

نسلی که در باغ وحش بزرگ شده است

نسل ما نسلی است که پدر و مادرمان تا بچه های مردم را می دیدند همان بچه را با توم می کردند " دو بامبی"  می زدند توی سر ما که ببینید اینها چطورند شما چطور هستید ، یک عمر تا بچه های مردم را دیدیم توی دلمان به جد و آبادشان نقل و نبات خیرات کردیم که این انترها اگر اینقدر درس خوان و مودب و با کمالات نبودند ما اینطور توسری نمی خوردیم و تحقیر نمی شدیم . حالا خودمان شده ایم  پدر و مادر  فهمیده ایم اینطور مقایسه کردنها بچه ها را تخریب می کند نه تشویق ، اوضاع اما  برعکس شده است .حالا  بچه هایمان هستند که  پدر و مادر مردم را می کوبند توی سر ما .  بیز بیز امروز می آید می گوید : مامان بابا شما خاطره خنده دار ندارید؟ اگر یک شاهنمامه هم طنز توی زندگی من باشد وقتی کسی به من نگاه می کند و می گوید بگو،  بل کل همه چیز فراموشم می شود می گویم : نه والله او هم می گوید : ایشششش شما چه جور بابا مامانی هستید ، بابا مامان زینگول یک عالمه خاطرات طنز برایش تعریف می کنند  . فردا می آید می گوید : شما خاطرات وحشتناک ندارید می گوییم نه بالله ،( حالا  کل زندگی امان تونل وحشت است ها ؛ اما آن وقت خوب چیزی یادمان نمی آید .) او هم می گوید : اههههه  شما پس چه دارید؟  بابا مامان زینگول دهنشان را که باز می کنند هزار تا هزارتا خاطره وحشتناک می ریزد بیرون . دیروز آمده می گویــــــد : یادتان بـاشد شمـا ما را تا به حال باغ وحش نبرده اید بابا مامان زینگول او را برده اند باغ وحش آنقدر عکس گرفته که خدا می داند . تازه  ما را که نمی برید هیچ  ، خودتان هم تا به حال باغ وحش نرفته اید تا عکسش را ببینیم  . می خواهم کم نیاورم می گویم : چرا نرفته ایم اگر بابا مامان زینگول تازه رفته اند  باغ وحش ما نسلی هستیم که در باغ وحش بزرگ شده ایم .

ته نوشت : تمامی نظرات  را می خوانم ؛ اما شرمنده سیستم بلاگر و وقت محدود من اجازه نمی دهد برای هر کس یک پاسخ بگذارم . راستش را بخواهید سیستم کنترل نظرات را برای خواندن تک تک  نظرات گذاشته ام  . پس فکر نکنید وبلاگ نویسهای دیگر جواب خوانندگانشان را تند تند می دهند و من در باغ وحش بزرگ شده ام .

۲۳ نظر:

یازده دقیقه گفت...

اولا من قربون تو برم اینقدر اسمای باحالی رو بچه ها می ذاری. این زینگول که دیگه خدا بود..

دوما من چرا اینقدر دوست دارم تو رو ؟
سوما حالا یه چیز الکی تعریف کنین برا بچه دلش نشکنه خوب

اعترافات یک قلم گفت...

خیلی قشنگ بود من واقعا بعضی از نوشته هات و دوس دارم .
منم مثل یازده دقیقه جونم عاشق اسم گزاریت شدم .هنری که هیچ بهره ای از ش ندارم .
باورت میشه من حتی رو یه عروسک هم نمیتونم اسم بذارم .خب این هم خلاقیتی است که مثل بقیه خلاقیت ها خدا به ما نداده.البته بزرگترین خلاقیت که همون نفس کشیدن هست و دستشون در رفته بهم دادن .که همین قدرش هم جای شکر داره .

مینا گفت...

سلام:من فقط اومدم بگم چطورمیشه که آدم این همه باحال باشه مثل شما؟

ناشناس گفت...

جدا خیلی حرف دل بود حیف که حوصله ندارم اونقدرا وگرنه حتما متنی به متنت اضافه می کردم

ناشناس گفت...

:)

روزنامه دیواری گفت...

اصولن ما نسل بلا گرفته ای هستیم. خدا به کهن سالیمان رحم کند ...

Morteza گفت...

الآن كه اين پستت رو خوندم يكهو يادم افتاد عكسي كه سالهاي 73 يا 2 با داداشام روي فيل انداخيتم كجاست و... نيس چند وقتي!!!

پیر فرزانه گفت...

بگو عزیزم ، ما همینجوری هم داریم تو باغ وحش زندگی می کنیم . رفتن نمی خواد.

ندا گفت...

والله بخدا ما که حروم شدیم. از نسل ما سوخته تر نیست بخداااااااااااااا
حسرت یه کارتون جدید داشتیم. حسرت همه چی....اما یه خوبی داشت وقتی حسرت داشتیم همه حسرت داشتن. یعنی همه عین هم بودیم تفاوتا کم بود. خب کار ننه باباهامون راحت بود.
ماشالله الان هرچی بکنی کم کردی. رقابت شدید.....بازم فشارشو ما ننه باباها می کشیم...........هی روزگار غدار هی......یعنی تا پیری ادامه داره نه ... :(

دوده گفت...

شما ذاتا طنازید، نیازی به گفتن نیست.

امیر علی گفت...

کاشکی باغ وحش باشه...حداقل اگه شیرو گرگ و ببر هستن کنارش طاووس و قناریو بلبل هست...اما ما تو عصر ژوراسیک زندگی میکنیم...انواع تیراناسور ها و پرندگاه گوشت خوار دورو برمون می گردن...

رهگذر گفت...

باغ وحش خیلی بهتر جایی است که ما زندگی می کنیم. به این دلیل که اونجا موجودات همنوع رو تمام مدت توی یک قفس قرار داده اند. ولی ما صبح هااز قفسمون بیرون میایم و همه با هم وارد محوطه ی شهر می شیم. تعدادی از ما توسط سایر ین گاز گرفته و یا خورده می شویم. فقط شب ها موقع خواب به قفسهامون بر می گردیم. حداقل اگر می شد ترتیبی داد تا حیواناتی ، ببخشید، آدم هایی که "توهم" دارند زرنگتر تر از بقیه هستند رو جدا نگهداری کنند اونوقت جامعه ی ما هم به جامعه ی ایده آل باغ وحشی یک قدم نزدیک تر می شد. بله به امید آنروز!

ملنگ گفت...

كلا اين نسل اول و دومُ من ميميرم واسشون هر جا كم ميارن يه اسم جديد روي خودشون ميذارين. يه دفه ميشن نسل استخوان خوار يه دفه ميشن نسلي با سوختگي 90 درصد به بالا!نسل محروم،نسل مجروح،نسل تقابل ،نسل تهاجم،نسل ايثار،نسل جهاد.....اوووف
بابا ماها كه وضعيتمون بدتره در بهترين حالت ممكنه 38 كروموزومي هايي هستيم كه توي كثافت ايجاد شده توسط نسل اول و دوم دست و پا ميزنيم.

پرشکوه گفت...

وقتی بچه بودم پدر سالاری بود وقتی بزرگ شدم بچه سالاری!

ناشناس گفت...

يادمه وقتي بچه بودم رفتم خونه دوستم، مامان اون گفت نگاه كنيد به مريم چقدر دختر خوبيه درس خونه مودب و اما شما خاك بر سرها فقط منو حرص مي ديد .خلاصه با دوستم بلند شديم آومديم خونه ما ،مامانم همين كه چشمش افتاد به دوستم رو كرد به من گفت خجالت بكش ببين چقدر مودب و درس خونه آدم كيف ميكنه بچه رو مي بينه و...
من تقريبا هفت و هشت ساله بودم ولي اين خاطره هميشه توي ذهنمه

بانوي ايراني 121 گفت...

بانوي آزاده اين قدر گرفتاروخسته بودم ولي وقتي پست جديد رو خوندم همين طور دارم ميخندم ووقتي پيغام ها و خوندم بيشتر روحيه من خيلي عوض شد دست همگي درد نكنه به همچين ويتاميني احتياج داشتم

ناشناس گفت...

زندگی ما یه خط مستقیمه که فقط خود خودمون می تونیم با یه گند حسابی منحنیش کنیم؛ و من همون خط راست رو ترجیح میدم. بی دغدغه.آروم.

پسر آریایی گفت...

سلام خارخاسک جان.
ممنون که به وبلاگ حقیر بنده سر زدید.
من مطالب شما را همیشه دنبال میکنم چون: 1- دید جالبی نسبت به مسائل ریز و درشت داری. 2- قلم و طرز بیان خیلی خوبی داری. 3- طنز ملایمی توی مطالبت هست که باعث جذب شدن خواننده میشه.
پیروز باشی.

مصی گفت...

بچه های امروزی تو همه چیز با هم رقابت دارند حتی این جور چیزها

وفا گفت...

من تازه با وبلاگتون آشنا شدم از نوشته هاتون لذت بردم شما وبلاگی دارید که راجع خانوده می نویسید ما خانواده ای هستیم که وبلاگ داریم !!!
در مورد داستانهای وحستناک چه چیزی وحشتناک تر از ترس از بمباران و موشک باران زمان جنگ ! چه چیزی وحشتناک تر از جنازه های بچه های راهنمائی و دبیرستان با شکمها و سینه های دریده ! و برای خندیدن و سرگرمی چه داستانی بهتر از این که برای این بچه هایی که اسمهای بانمکی انتخاب کردید از هدف دریده شدن سرها و شکمها بگوئید حتما به نسل ما می خندند که چه جوانهائی را به کام مرگ فرستادیم و علیل و ذلیل کردیم برای .... ولش کن ! پیروز و موفق باشید

24 گفت...

:) اینقد دپ نباشین بابا!!خب کمی هم مثبت ببینین!

ناشناس گفت...

همین جا هم میشه با یک کامنت از خواننده هات که اینهمه بت لطف دارن تشکر کنی.. آدم فقط برای چند تا لایک خودشو اینهمه نمی گیره....

اعترافات یک قلم گفت...

من الان به پسر اریایی حسودیم شده شدید.

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...