۲ اسفند ۱۳۸۹

دیوار آهنین

من سالمم ؛ سلامتم ؛ خوبم ؛ برگشته ام خانه ؛ کمی عضلات پشت پایم درد می کند بس که راه رفته ام . هی رفته ام سر خیابان ولی عصر برگشته ام ته خیابان ولی عصر زود رفته بودم خوب ندید بدید بازی درآوردم . خرید هم کردم ؛ یک کیف دوشی قرمز برای بیزبیز سی و هفت هزارتومن . یک بسته لواشک شکلات پیچ اناری هزار تومان . دوازده تا فیلم دی وی دی  هفده هزارتومان قوی سیاه هم تویش بود . اصلا به درد دختر ها نمی خورد بس که صحنه های بی ناموسی دارد . صد بار هم در خیابان اشک توی چشمم جمع شد . یک بار وقتی سر چهار جمهوری ولی عصر یک نفر ماجرای دیوار آهنی را تعریف می کرد برای دوستش خیلی بد بود خیلی اسفتانک بود خجالت کشیدم اشک توی چشمم جمع شد . سه چهار بار هم رسما گریه کردم . خیلی احساساتی هستم من به قول برادر کوچک انگار جیش دانی من را زیر چشمم بسته اند ! سه ساعت به سه ساعت به هر بهانه ای پر می شود باید تخلیه اش کنم . لابد مردم فکر می کردند آمده ام خرید با شوهرم دعوایم شده گذاشته رفته و دست من را توی پوست گردو گذاشته است . یا دخترکهایم را گم کرده ام  . یک بار که کاملا نشستم کنار خیابان روی پله جلوی یک مغازه زار زدم وقتی سر چهار راه استانبول دیدم یگانهای ویژه با لباسهای عجیب و غریبشان ماشین ماشین می روند به سمت ولی عصرمردم با نفرت نگاهشان می کردند زیر لب فوحش می دادند . من ترسیده بودم باخودم فکر می کردم اینها می روند زلف کدام جوان را خونین کنند  . دو بار خندیدم . یک بار وقتی جلوی تیاتر شهر دیدم یگانها آرایش نظامی گرفته اند ردیف  ردیف ایستاده اند . نگاهشان کردم وبرای اینکه فکر نکنند ترسناک هستند خندیدم . یک بار وقتی یک افسر نیروی انتظامی جلویم را گرفت و گفت : خانم این دومین بار است که شما این مسیر را می روید و می آیید , خندیدم . گفتم : آقا شما دختر ندارید که بدانید چقدر خرید کردن برایشان سخت است .  دو بار هم دلم سوخت . یک بار وقتی سر چهار راه ولی عصر یک سرباز باتوم به کمر که قیافه مهربانی داشت و شبیه ترکمن ها بود چشم دوخت توی چشم من . مهربانی اش دلم را سوزاند . یک بار هم یک سرباز دیگر با همان مهربانی  نزدیک میدان ولی عصر کنار مافوقش ایستاده بود و زیر لب صلوات می فرستاد باز هم دلم سوخت .یکبار هم ترسیدم وقتی داشتم از چهار راه ولی عصر می رفتم به سمت میدان ولی عصر یکهو دیدم همه ی آدمها دارند برعکس می آیند و من تنها هستم که می روم بالا از این تنهایی خودم ترسیدم .
از دیروز تا به حال من نمی توانم هیچ سایتی را رویت کنم همه چیز  من قطع شده است نه فیل تر شکن هایم کار می کند و نه سرعت دارم . مادر زینگول لب تابش را آورده است داده دست من تا با فیل او که نرم افزاری است پست خودم را هوا کنم .
اگر عیب و ایرادی در کار می بینید به همین خاطر است تند نوشتم زود نوشتم باید امانتی مردم را پس دهم .

۱۴ نظر:

7lll گفت...

http://hpip.blogspot.com/2011/02/traffic-compressor-http-tunnel-client.html

http://s1.picofile.com/file/6365065390/u1006.zip.html

یاسمن گفت...

خدا میدونه از دیروز چند به اینجا سر زدم . خدا رو شکر که سالمی . خیلی نگرانت شده بودم . خدا رو شکر .

sami گفت...

جان.بلاخره پیدایت شد.هزار مرتبه شکر که هنوز زنده ،سالمی و می‌نویسی.خوش حالم،خیلی‌ خوش حالم

I don't know گفت...

zane Shoja Irani
I am glad you are safe &
so proud of you :)

جیک جیک گفت...

ولی من از اول تا آخرش خندیدم بس که هر ور رو نگاه میکردم داشتن فیلم میگرفتن... دلم نمیومد تو فیلما بد بیوفتم

ناشناس گفت...

سلام
برای فیلتر شکن از لینک زیر استفاده کنید، فیس بوک هم میرود، فقط کمی کند است، اما ارزش دارد.
https://www.torproject.org/download/download.html.en

نازی گفت...

:)هیچوقت تنهایی نرو عزیزم.اگه کسی نیست باهات بیاد 1خبری بده ما هستیم

خُسن آقا گفت...

همین که می روید خیابان خوب است حتی اگر برای خرید باشد. نیروهای آنها مبجورند با فراخوان شما بیایند حالا چه شما برید و چه نروید چه تظاهرات با شعار انجام دهید چه خیابان گز کنید فرقی نمی کند گزمه های سید علی مجبورند با تجهیزات کامل میایند برای شما توی خیابان. یک بار می اید دوبار می ایند بار سوم فحش خواهر مادر است که نثار سید علی می کنند. عاقبت آن روزی که واقعا باید حضور داشته باشند چنان خسته اند که دیگر رمق ندارند در نتیجه آن روز رژیم سرنگون می شود. این رژیم انگشت کوچک قذافی هم نمی شود آن مادر مرده آدم را با پوست می خورد ببین لیبیایی ها طرف را فراری دادند.
نوبت ملت ایران هم بزودی خواهد رسید نگران نباش!

م.طلوع گفت...

اگر گرفتار شده بودی انوقت همگی باید جمع میشدیم ویک خانم برای اقای خانه ویک مادر برای دخترهای پیدا می کردیم.می دونی که دردسر پیدا کردن خانمی که هر دو شرط رو داشته باشه سخته وشاید مجبور با انتخاب دو گزینه می شدیم.

ناشناس گفت...

I am happy you come back safe and sound,thank you for you great Iranians, I am sorry for myself that I am not there, you are making history there, and we are watching

مهتا گفت...

آفرین به تو .. چه شجاعی خواهرررررررررررررررررررر
کاش منم می تونستم با شما باشم :(

سنی گفت...

سلام خوشحالم که سلامتی و خوشحالتر که این حس رو امتحان کردی حس همراه بودن رو.

رها گفت...

خوش به حالتان که توانستید بروید و خدا را شکر که سالم برگشتید.من همین که پسشنهاد رفتن را دادم همه چپ چپ نگاهم کردند و گفتند نه خانم شما نمی خواد با دو تا بچه برید تهران.خب منم موندم و دعا کردم به جون شما و هستم با فریادهایی که تو گلومه.

صالح گفت...

سلام

فقط درباره فيلتر شكن توصيه ميكنم كه يه نسخه جيديد از Your-freedom رو از سايتش يعني
www.your-freedom.net
دانلود كنيد كه هميشه كار ميكنه،
فقط نكتش اينه كه بايد توي سايتش عضو بشيد و يوزر و پس رو توش وارد كنيد، كار باهاش هم خيلي راحته، و تنها بديش اينه كه هفته اي 16 ساعت فقط بازه

بيزقولك و بيزبيز رو هم از طرف من ببوسيد كه ميميرم براي دختر كوچولوها

اگه سوالي هم بود در خدمتم:
saleh.mgh@gmail.com

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...