آنوقت ها که من بچه بودم ؛ هفت ؛هشت ؛ ده بچه مي شديم . مي ايستاديم دور هم ده ؛ بيست ، سي چهل مي کرديم يا آن؛ مان ؛ نباران مي خوانديم . يکي يکي بيرون مي رفتيم تا آخرش گرگ ، انتخاب مي شد و باهم گرگم به هوا بازي مي کرديم يا بالا بلندي ؛ يا استپ آزاد يا ....
حالا بيز بيز و بيز قولک هفت؛ هشت ؛ ده ، سي دي مي چينند جلويشان ؛ ده ؛ بيست ؛ سي ؛ چهل مي خوانند تا آخرش يک سي دي انتخاب کنند براي آنکه بنشينند و ببينندش .
راستش را بخواهید با این همه بچه ی یک جانشین از این همه گرگ که دنبال شکار می گردند می ترسم .
حالا بيز بيز و بيز قولک هفت؛ هشت ؛ ده ، سي دي مي چينند جلويشان ؛ ده ؛ بيست ؛ سي ؛ چهل مي خوانند تا آخرش يک سي دي انتخاب کنند براي آنکه بنشينند و ببينندش .
راستش را بخواهید با این همه بچه ی یک جانشین از این همه گرگ که دنبال شکار می گردند می ترسم .
۱۴ نظر:
این جملهی آخر رو بد جوری دوست داشتم
جمله اخرت که محشر بود
و چه قشنگ مقایسه کردی بودی
بازی های دوران خودمون رو با بچه های الان
من نوشتنت را دوست دارم،همیشه بنویس.(یه جور خودخواهانه ولی ظریف بود نه؟)
مرسی.
فوق العاده بود خارخاسک فوق العاده !
خیلی دوست دارم هم خودتو هم نوشتن هاتو هم احساس لطیف و پاک و شجاعت رو !
نبات داغ->
آقای اینا رو کاری ندارم، انگشتر و غیره اش هم به خودشون مربوطه،ولی یه لطفی کن: قضیه ی امام دوازدهم رو قاطی اینا ندون. به حساب کارای اینایی که متاسفانه دم از امام زمان هم میزنن، عقاید دیگرانی که این مفهوم و این فرد براشون عزیزه رو به تمسخر نگیر. همین
این همه گرگ دنبال شکار.... من مادرای نگران رو وقتی دوست دارم که با بچه شون مهربون و رفیق باشن. فکر کنم هستی
برای 24
چشم
ولی باور کن همه بدبختیامون از همین باورهاست!
اگر برایتان خطرناک نیست لطفا این نظر را تایید کنید:
دوستان منظورم اونهایی هستند که حکومت یک فرد یا گروه تحت هر عنوانی بر بقیه را قبول ندارن
روز سه شنبه آنقدر حکومت نظامی برقرار است که نمیشود حرفتان را به گوششان برسانید پس بنویسیدش
سه شنبه از سوپر سر کوچه تان کیسه زباله سبز بخرید و با گاز شهری پرش کنید و روی یک تکه کاغذ سبک نظرتان را بنویسید و شبیه یک بادکنک بسپاریدش به فضای شهر.
موقع پر کردن کیسه مواظب باشید آتش در اطرافتان نباشد. کلا اگر احتیاط کنید هیچ خطری ندارد.
پیشنهاد می کنم واژه مرگ بر این یا آن را کلا از ادبیاتمان پاک کنیم.
آخ گفتی خارخاری
بایدم ترسید
سلام
امروز خبر انتقال اقای کروبی و همسر شان و نیز اقای موسوی و خانم رهنورد به مکان نامعلوم به تائید فرزندان انها رسید . دیگر اطمینان حاصل شده که انها شبانه به جای نامعلوم منتقل شده اند برخی گزارشها محل نگهداری انها را زندان مخفی سپاه به نام زندان مخفی همت اعلام کرده اند.
http://www.radiofarda.com/content/f8-reports-on-karoubi-mousavi-relocation-in-safe-house/2322611.html
ساعت 9 امشب تشریف بیارید ویلاگ بنده...نقاشی کسایی که میشناسم و دنیال میکنم رو کشیدم...اکثرا مطالبتونو خوندم...
خبر رسمی
بنا به اطلاعات رسمی میر حسین موسوی و مهدی کروبی به همراه همسرانشان در زندان حشمتیه ( زندان اطلاعات) در بازداشت هستند .
منبع سایت کلمه
( رسانه شما هستید)
ما بچه های قدیم همیشه در حسرت یه کارتون باید تا ساعت 5 بعد از ظهر صبر کنیم حالا خوش به حال بچه های امروز شده
یک مادربزرگ هم نداشتیم که هی بگه "بچه های قدیم...، بچه های جدید...، گرگ و..." ازین چیزا
این وبلاگ رو که میخونم احساس میکنم نویسنده تو 50-60 سال پیش زندگی میکنه
ارسال یک نظر