۲۲ بهمن ۱۳۸۹

شطرنج باز خوب مهره هایش را در یک میدان درگیر نمی کند

وقتی با بیزبیز شطرنج بازی می کنم خوب می دانم استراتژی اش چگونه است . او چند سرباز و وزیر و اسبش را راه می اندازد از خانه ی خودش صاف می آورد جلوتا به شاه من کیش بدهد .
به او می گویم : وقتی تو اینطور بازی می کنی من خوب می دانم مهره هایم را چطور بچینم که تو یک میلیمتر هم به هدفت نزدیک نشوی . سعی کن پراکنده بازی کنی سعی کن وقتی من در میانه میدان نیروهایم را جمع کرده ام تو پشت سر ایشان باشی و نیروهایت را سازماندهی کنی  .
با تعجب می گوید : وقتی من نتوانم نیروهایم  را جلو بیاورم چطور می توانم به شاه دشمن  کیش بدهم ؟
من می گویم : وقتی تو جای دیگر گرد و خاک کرده ای  من ناچار می شوم بازی را بکشم به جایی که مهره های توهستند آنوقت میانه میدان خالی می شود و تو می توانی نفوذ کنی و با دردسر کمتر به شاه من کیش بدهی .

۳ نظر:

rohollah گفت...

حالا اگه يه چي بگم، بهم گير ميدن كه ايراد الكي مي‌گيرم!
تاكتيك‌ها و استراتژي‌هاي هر بازيگر فرق مي‌كنه..
من اگه باشم اينقدر روي يك نقطه تمركز مي‌كنم تا از همان‌جا اولين ضربات رو به حريف وارد كنم..
با گرد و خاك تصنعي هم نيروهايم رو پراكنده نمي‌كنم :|

م.طلوع گفت...

البته جدا از پراکنده بازی کردن دو نکته دیگه هم مهمه یکی اینکه دهنت لق نباشه که برای رقیب توضیح بدی چطوری می خوای بازی کنی(مخصوصا رسانه ایش نکنی) دوم اینکه همیشه یک شگرد رو نداشته باشی که کم کم تابلو شی. هرچند ما ایرانیها هم مثل اعراب هستیم.اهل مطالعه در هیچ زمینه ای نیستیم برای همین زیاد از این گزینه دوم احتیاج نیست بترسی

ناشناس گفت...

مادامی که پیاده ها رو بجون شاه و وزیر نندازی و با شلوغ کردن و گرد و خاک کردن از یک طرف و اثر روانی دست کم گرفتن پیاده از طرف دیگه محاصره شون نکنی شکست دادن تابع شانسه ولی همون لشکر پیاده غوغایی می کنه وقتی وارد میدون میشه

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...