۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

آقای خانه مثل گاو مش حسن می مانند نیم لیتر شیر می دهند شش لیتر می شاشند

آقای خانه عصبانی هستند . ظاهرا در محل کارشان پیشنهاد پستی به ایشان می شود که توی رودربایستی و ناچاری قبول می کنند وحالا خوش خدمتی کردن برای روسا برایش  به قیمت  دود شدن و به هوا رفتن تمام دست آورد ها و ماحصل تلاش این سالهایش شده  است .
ایرانی جماعت همین است دیگر گندهایش را بیرون خانه   بخاطر رودربایستی و حماقت با غریبه ها با روی باز می زند و جلوی آنها همچین مشتش را بالا می برد و نیشش را تا بناگوشش باز می کند که انگار شاخ غول را شکسته . اما همینکه می آید توی خانه و حساب و کتابش را می کنند  ؛  معلوم می شود زیر قطعنامه ی ترکمنچای را هم اینطور با خریت امضاء نزده اند و در واقع  غریبه ها آنچنان او را نموده اند که جایش  برای ابد مانده است . این می شود که اخم و تخمش را می آورد برای اهل خانه  .
حالا قبول ناچاری این پست او را دیوانه کرده است . طوریکه در حالا حاضر توی خانه حکومت نظامی است . نه کسی می تواند بیاید نه کسی می تواند برود . خنده و شوخی ممنوع است و کل کل انداختن گناه کبیره محسوب می شود .
آقای خانه راه می روند به همه چیز گیر می دهند . چرا "بیزقولک"  دستش را نشسته یا آدامسش را دور انگشتش پیچیده   ؟ چرا "بیزبیز" با لباس کاراته توی خانه راه می رود یا نمی رود سر درس و مشقش ؟  چرا  دیروز "قرمه سبزی" بی نمک  پخته بودم   و امروز  "سبزی پلو ماهی"  شور درست کرده ام .
من هم حساب کار دستم است . دیگر از دامن کوتاه پوشیدن و بزک کردن و عطر کوکو شانل هم کاری بر نمی آید  . حالا تمام شیارها و کانالها و روزن های مغز او را طعم خوش آزادی و خلاصی از مخمصه ای که خودبه دست خود ،  برای خود آفریده پر کرده است  یعنی زمانی است که حتی اگر هفت هزار حوری پری ،  تمام مجهز به انواع و اقسام دلبری ها و طنازی ها ،  لخت و عور شوند و یک جایی از خودشان را به او بمالند او عین برج زهرمار می نشیند و گوشه چشمی هم به آنها نخواهد کرد . همین است که من فکر می کنم این مزخرفاتی که در مورد بی حد و حساب بودن نیاز جن  سی  مردها سر زبان افتاده کار اجنه هاست . و مردها موجوداتی به مراتب پیچیده تر از آنی  هستند که در طول تاریخ به ما زنها  تفهیم شده است .
خلاصه اوضاع خانه شده است عین اوضاع مملکت  . من هی پنهانی به بچه ها باج می دهم که وقتی بابایتان آمد چنین  کنید و چنین نکنید . نکند جلویش بلند بخندید یا هی عکس شورتتان را به هم نشان دهید و برای هم سوسه بیایید ( چه گرفتاری شدم ها هفته پیش رفتم  برایشان شورت خریدم از همان هفته پیش تا به حال گیس و گیس کشی داشته ایم که چرا  روی شورت "بیز بیز"  عکس  "باربی"  داشته است . ولی روی شورت "بیز قولک " عکس  " دیجیمون"  حالا دیگر همسایه ها هم فهمیده اند که من در حق بچه ام " بیزقولک "  چه خیانتی روا داشته ام با این شورت خریدنم .
بگذریم ،  جان کلام این که ،  آقای خانه عین گاو مش حسن می مانند نیم لیتر شیر می دهند . شش لیتر می شاشند . یعنی تمام این کادو خریدنها و مهربانی کردن های  چند ماه اخیرشان با این قیافه گرفتن ها  و بهانه گیری های  دو سه روز گذشته اشان دود شد و به هوا رفت.



۱۰ نظر:

Hassan گفت...

فكر نمي كنيد اين عين بي انصافيه كه مهرباني و كادو خريدن شش ماهه را به نيم ليتر شير تشبيه كنيد و اخم و تخم دو سه روزه را به شش ليتر شاش

تازه فكر كنم نيم من دست تر باشه

شادی گفت...

گناه داره!

كيقباد گفت...

اگر چه حق با شماست ولي بقول ارتشي ها بايد هميت قسمتي داشت و گفت :
بيچاره آقاي خانه !

نازی گفت...

پس ماشال چی شد؟

نادر گفت...

مثل همیشه عالی بود.اونقدر عالی که آدم فکر میکنه بر اساس وقایع واقعی نوشته شده!

هدیه گفت...

خیلی دوس دارم جریانات و ناراحتی های بیرون رو به خونه یه دوستام انتقال ندم ولی سخته نمی شه اینجوری تربیت شدیم :-(

الما گفت...

حکومت نظامی بیشتر به مرد سالاری شبیه که!!!
خوب اخه چرا اینقدر ناعادلانه عمل کردید و باربی را با همچین موجود خبیثی قیاس کردید
مامانم مامانای قدیم !!!

فرشید گفت...

اینو بزار به حساب صداقت مردها
نه اینکه ما همسرمون خیلی صادقیم، نمیتونیم وقتی ناراحتیم وانمود کنیم که خوشحالیم

Reza Mahani گفت...

I do this, and I hate doing it

بابالنگدراز پنج فوتی گفت...

سلام
مدتیه وبتون رو میخونم.نمیدونم از کجا پیداتون کردم.اما طنز نوشتاریتون فوق العادست.خصوصا از معدود کسانی هستید که عالی شخصی نویسی میکنند.
خلاصه که خوشم اومد و مخلصیم و اینا:)

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...