بیزقولک : بابایی ؛ مائده به من می گه بزغاله .
بعد من که میگم خودتی عمته ؛ خالته ؛ باباته ؛ داییته میره به خانووووم می گه .
بعد خانووو م من رو دعوا می کنه .
بعد من باهاش قهر می کنم .
اونوقت که می بینه من محلش نمی دم ؛ می آد میگه بیزقولک بیا با هم دوست بشیم دوباره ! بیا بریم خونمون .
بعد من که می رم خونه شون تا باهاش دوست بشم ؛ حالا بی اجازه مامان !
مامان من رو دعوا می کنه .
بابایی ؛ چرا همش باید همه من رو دعوا کنن ؟
آقای خونه : بیزقولک بابایی زنها همشون همینطورن همه اش آدم رو دعوا می کنن .
بعد من که میگم خودتی عمته ؛ خالته ؛ باباته ؛ داییته میره به خانووووم می گه .
بعد خانووو م من رو دعوا می کنه .
بعد من باهاش قهر می کنم .
اونوقت که می بینه من محلش نمی دم ؛ می آد میگه بیزقولک بیا با هم دوست بشیم دوباره ! بیا بریم خونمون .
بعد من که می رم خونه شون تا باهاش دوست بشم ؛ حالا بی اجازه مامان !
مامان من رو دعوا می کنه .
بابایی ؛ چرا همش باید همه من رو دعوا کنن ؟
آقای خونه : بیزقولک بابایی زنها همشون همینطورن همه اش آدم رو دعوا می کنن .
۵ نظر:
کلا خانواده باحالی دارید بانو.مرحبا
خب تقریبا با آقای خونه موافقم.
در واقع زن ها همش آدم رو دعوا میکنند
(نیشخند)
این بیزقولکم خوب سرش تو حساب کتابه ها
(نیشخند)
منم زنم،ولی راست می گه!زنها خودشون هم دعوا می کنن:)
:))))))))))))))))))))
:))راست می گه
ارسال یک نظر