۱۲ خرداد ۱۳۸۹

جذب حداکثری

پروژه بردن بیزقولک به مهد قرآن * مفتضحانه شکست  خورد . البته این همه به خاطر آن نبود که بچه باید سفت و سخت قرآن حفظ می کرد . خوشبختانه بیزقولک خودش را آماده کرده بود  قرآنش را اگر شده با چهار ده روایت  یکبار از اول تا  آخر  و یکبار هم  از آخر به اول  از بر کند .
در واقع مشکل  از آنجا شروع شد که  فهمید خوابیدن بعد از نهار یکی از قوانین تغییر ناپذیر مهد است و اونمی توانست  زیر بار چنین خفتی برود . به همین خاطر  کابوس مهد کودک رفتن های کوچکتری هایش شروع به جان گرفتن کرد . چند روز اول سعی کرد بصورت مسالمت آمیز من را وادار کند تا در انتخابم تجدید نظر کنم با گفتن این که مهد سوسک دارد یا معلم نقاشی اشان جوش جوشی است و جلوی آینه جوشهایش را می ترکاند  . یا یکی از بچه های کوچک مهد محتویات بینی اش را روی سر انگشتش به بچه ها نشان می دهد و با این لولوی نوظهورش بچه ها را می ترساند .
 ولی وقتی دید من همه ی این معضلات را به  کرک پشت لب زری ** حواله می دهم و دستش را خوانده ام  تیرش به سنگ خورد و راحت ترین شیوه را برگزید رفت پیش آقای خانه و گفت : یکی از پسرهای مهد قرآن همه اش به دودولش دست می زند و پرسید بابا دلیل اینکه مردا اون جاشون اینقدر درازه می تونه این باشه که خیلی می کشنش  .
آقای خانه هم جوابش را داد و امروز به جای بردن او به مهد قرآن با مدیر مهد قدیمی اش صحبت کرد و او را به همان مهد بچگی هایش برد تا فقط نقاشی بکشد و انگلیسی بخواند و ورزش کند  . قرآن خواندن به چهارده روایت هم ماند برای وقتی که من بتوانم این پسرک دودول به دست  را پیدا کنم و یک گوشمالی حسابی به او بدهم  .
خوشبختانه ظاهرا ٌ در مهد قدیمی  بچه ها انقلاب کرده اند و  خوابیدن بعد از ظهرها را تحریم کرده اند . البته مدیر مهد هم دمکرات تر شده است و  برای جذب حداکثری بچه ها در تابستان که مهدها  سوت و کورمی شوند  بالاخره زیر بار  قانون منع خوابیدن اجباری بعد از نهار رفته  است .


پی نوشت :
* مشکل ما این است که در این شهر نه دوست و آشنا داریم و نه کسی را می شناسیم که بیاید از بچه های ما نگهداری کند و نه ما به کسی اعتماد داریم که بچه ها را به دست او بسپاریم. نه دلمان می آید که بچه ها را در خانه تنها بگذاریم نه می توانیم برای بچه ها برنامه ریزی کنیم که وقتی در خانه هستند سر به راه باشند . نه بچه های ما اهل برنامه ریزی و سر به راه بودن هستند .نه می توانیم بچه ها را با خودمان سر کار ببریم . و خلاصه همین است که هست بچه باید تا 18 سالگی برود مهد کودک جیک هم نزند .بنابر این زیر بار انتقاد نمی روم زحمت نکشید من به راه راست هدایت نمی شوم !  



** می خواستم به جای تخ م  چپ واژه ای به کار ببرم که همان وزن !  و بار عاطفی را داشته باشد.  فمنیستی هم باشد  ! بی تربیتی هم نباشد ."  کرک پشت لب زری" را جایگزین کردم .اگر کسی اسمش زری است و ناراحت می شو د خودش را عذاب ندهد فورا ٌ  بخواند"  کرک پشت لب خاری " برای من اسامی فقط اسامی هستند .  از آنها هر چه که باشند  تنها  استقاده ابزاری می کنم و لاغیر .

۱۸ نظر:

همایون گفت...

جای بهتر نیست که بچه بیچاره رو ببرین جای این که مجبورش کنین قران بخونه آخه؟ خودتون بشینین ۱۰ صفحه اش رو به فارسی بخونین ببینین حاضر میشین به عنوان "سرمشق زندگی" ازش استفاده کنین یا نه! ببینین یه فیلم خوب دیدن، یه کتاب خوب خوندن، با یه دوست با سواد حرف زدن شما رو آدم بهتری میکنه یا خوندن قران.

Unknown گفت...

khar khari joon
khoda nokoshdet beshdat gham anghoz boodam akhe mecle khodet dard keshidem va dota ghol bache dar astinam miparvaranam va darda ke half term va man mikham tak take moham ro az ja bekanam ama khande be labam avordi.merci

آباژورمن گفت...

خاری خاری عزیز
با توجه به تمام این زحماتی که شرحش در وبلاگ شما گذشته از صمیم قلب روز مادر رو به شما تبریک میگم...
در مورد مهد رفتن از سر ناچاری موافقم...اما در مورد قرآن خواندن با همایون خان...
تغییر لهجه: باید خدمتتون عرض کنم که من بهترین خواننده م!:D پست های قبلی رو هم خوندم اما نمیخواستم بدون هویت نظر بذارم.برا قبلی ها هم نظر میذارم،بذار امتحانام تموم بشه! اصلا من میخواستم بدونم شماچطور خواننده ای هستی!!؟!! هنوز که معلوم نشده!!!:D

كيقباد گفت...

از خدا كه پنهان نيست از شما و خوانندگان هم پنهان نباشد ، راستش وقتي اون پست فرستادن بچه براي از بر كردن به چهارده روايت را خوانديم و اينكه دليلش را آينده نگري براي سر براه شدن بچه ذكر كرده بودين ، كمي تا قسمتي تووي ذوقمان خورد !
خب باز هم جاي شكرش باقيست كه منصرف شدين . جلوي ضرر را از هر كجا كه بگيري منفعت است !

kasrZ گفت...

خانم خارخاسک، نوشته های شما تمام ویژگی های یک اثر ادبی ِ بدیع را دارد. کاش این ها را رو نکنید بگذارید برای کتابی، چیزی. حیف که مملکت وضعش حاشه ای است.حیف.

آریانا گفت...

بس که مذهبیون گند زدند به پیکر طلایی اسلام حالا دیگر به جای برق طلا بوی گند از دین به مشام می رسد. و من شخصا از همه مقدسات شرمنده ام که این حرف را می زنم البته...
البته جملات بالا به خاطر کامنت خوانی من است شما به دل نگیرید.

راستی لیدی عزیز در دفتر نشسته بودم داشتم به تیتر یک مقاله فکر می کردم یکباره با خودم گفتم کاش شما بودید یک کمکی به من می دادید!!! این شد آمدم عرض ادبی بکنم زودی بروم.

ناشناس گفت...

معلومه این دم بریده به شما رفته ها :دی : پی
دوستدار همیشگی شما

شعله گفت...

نمی تونم کامنت باب دل پست بزارم چون سایز فونت کوچیک بود . عنی دو کلمه می دیدم و ده کلمه نمی دیدم . خواهر یعنی می گی نمره چشم رسیده به آستیکمات ؟؟؟

ناشناس گفت...

منظورم یعنی ( عنی ) بود لطفا اصلاحش کن .

صوورتی گفت...

بعضی ها نوشته هاشون بدجور مثل کنه می چسبه به دل آدم...
پست های تو هم از این قضیه مستثنا نیستند...
یچه های فوق العاده باحالی داری...

یه زن گفت...

هاهاهاها
چه بهانه های باحالی برات میاره
کلی ازش خوشم اومده.
خودم میام پرستارش میشم

آباژورمن گفت...

خانم 2 جلسه غیبت غیر موجه!!!!
یک جلسه دیگه غیبت داشته باشید واحدتون حذذذف میشه!!! :D
عزا داریه شما گذاشتی رفتی مسافرت!!!! :q

ماركوپلو دم كشيده گفت...

بدم نيستا. اينجوري پيش بره بيز قولك مي فهمه كه چجوري بايد از اين عضو شريف استفاده ابزاري! كنه. به مرور حرفه اي ميشه.
اون پره بنده خدا رو هم بي خيال شو. گامي برداشته در راستاي ور پريده شدن بيزقولك

خارخاسک هفت دنده گفت...

کساني که عقيده دارند نبايد بچه را گذاشت کلاس قرآن سخت اشتباه مي کنند ! خارخاسک هفت دنده
اين را به اين دليل نمي گويم چون سخت تعصب دارم اين را به اين دليل مي گويم که بي تعصب هستم.
درضمن طرح جديدي در دبستانها آمده که ميزان تمکين به شعائر مذهبي کودکان توسط معلمان ارزيابي مي شود و در کارنامه ي بچه ها ثبت مي شود مي خواهم شعائرشان را خوب حفظ کنند تمکين با خودشان .

آباژور من عزيز برايم مهم است که خوانندگانم فرق خوب و بد را خوب بدانند با کيفيت بخوانند کميت زياد برايم مهم نيست . دوست دارم اينطور خوانندگاني خدا نصيبم کند .

خارخاسک هفت دنده گفت...

نيکون چقدر سخت بود خواندن پيغامت .


کيقباد بچه داري ؟ نداري که ؟ برو ببين وقتي بچه از مدرسه مي آد خونه و بهت مي گه چرا شما ها نماز نمي خونين يا چرا بابا قران نمي خونه . چه حالي بهت دست مي ده .

خارخاسک هفت دنده گفت...

آريانا شما لطف داري اما من معتقدم مذهبيون ايران بزرگتري خدمت را در عصر حاضر به ما کردند .


شعله جان من با چشماي تو چيکار کنم ببين بهتر شد خبر بده .

خارخاسک هفت دنده گفت...

صورتي و يه زن متشکرم.

از کدام عضو شريف مارکوپولو ! بچه خجالت بکش اهه!

همایون گفت...

"تعصب نداشتن" دلیل خوبی برای یاد دادن قرآن به بچه نیست! کما این که نقاشی ‌ژاپنی و زبان فرانسوی (که نسبت بهشون تعصب ندارین!) رو هم یاد بچه نمیدین.


اون ثبت شدن در کارنامه و اینها رو میفهمم. ولی هنوز هم کلاس قرآن (به نظر من) زیاده رویه و وقتیه که اگه جاش فوتبالیستها نگاه کنه مفیدتره!

پ.ن.) تف به روشون. به معلم (یا هر کس و ناکس دیگه) چه ربطی داره که دانش آموز چقدر تمکین میکنه به ...(چقدر چندش آوره این ادبیاتشون)

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...