مادر شوهرم بجز من هفت عروس ديگر هم دارد . يک عروس آمريکايي فرانسوي ؛ يک عروس انگليسي يهودي ؛ يک عروس ترک تبريزي ، يک عروس گرمساري ؛ دو عروس تهراني ؛ يک عروس کرماني و يک عروس هفت بيجار که من باشم. يک جا به دنيا آمده ام ؛ يک جا بزرگ شده ام؛ يک جا درس خوانده ام ويک جا زندگي مي کنم .
بجز عروسهايي که در ايران زندگي نمي کنند ، عروسهاي ايراني دو به دو با هم يا با مادر شوهرم مسئله دارند ، قهر هستند يا چشم ديدن همديگر را ندارند . هنر مادر شوهرم اما در سياستش است آنطور که پسرهايش را وادار مي کند هر از چند گاهي به زور و تهديد هم که شده زنهايشان را به دست بوسش ببرند . همه دور هم جمع مي شوند تا عروسها زير نگاههاي سنگين شوهرانشان و نگاههاي زير چشمي بقيه اعضاي خانواده با اکراه به هم لبخند بزنند. او در عوض بنده نوازي مي کند ؛ گاهي يک هديه به اين؛ گاهي يک نگاه ملاطفت آميز به آن ؛ گاهي هم يکي دو کلام دلجويي از ديگري مي کند تا دلگرمشان کرده باشد .
مسئوليت من به عنوان عروس محبوب مادر شوهر ديوثي کردن است . من مسئول گرفتن عکسهاي خانوادگي هستم . عکسهايي که همه در آن خوب و شاد ديده شوند . او اين عکسهاي تصنعي را به همه ي فاميل نشان مي دهد تا کسي نفهمد که حتي يک عروس هم چشم ديدنش را ندارد . او در اين عکسها يک مادر شوهر محبوب ديده مي شود . تنها کسي که مي داند اين عکسها چقدر مصنوعي است و در دل عروسهاي خندان اين عکسها چه مي گذرد من هستم و بس .
۶ نظر:
خیلی ها می دونن. مثلا خود همون عروسها، مادرشوهر جان و بسراش، ... بقیه مردم هم می دونن. چون نصف ملت خنده هاشون از همین مدلاست...
هیچ کس تنها نیست!
غریب آشنا
اصلا اسم مادر شوهر میاد ادم تن و بدنش به رعشه میوفته !!
اما این یکی خیلی قدره !
این دیوثی رو خیلی باحال اومدی!
شغل شريفي داريد!
به امید خدا دور نیست آن روز که این مادر شوهر سرش را زمین بگذارد و این عروسها بیفتند به جان هم و این مسخره بازی ها هم تمام شود برود پی کارش .
بیزغولک!
من: مامااااان!...مامان! امروز داشتم وبلاگ مامان بیزقولک و می خوندم، خب؟
مامان [ در نهایت سخاوت خرج کردن در attention دادن به فرزند ] : خب ؟
من [ ذوقیده از جلب نهایت توجه مادر] : یه سوال اساسی برام پیش اومد...
مامان :[ فرو بردن بیشتر سر در میان برگه ها ...]....!
من : ماماااان!...چرا من تا حالا نمی دونستم معنیِِ دیوث یا یکی از زیر شاخه های معنیش چیه!...
[ خروجِِ با شتابِ سرِ مامان از میان برگه ها!]
من [ با دور تند برای توضیح در مقابلِ چشمانِ براق شده مامان]: آخه مامانِ بیزقولک نوشته بود کارش دیوثیه چون واسه مادر شوهرش ،از جمع جاریاش و مادرشوهرش که چش ندارن همو ببینن عکسِ یادگاری/ پوززنون می گیره!
مامان[در ادامه ی کتک کاری با چشم] : از خودِ مامانِ بیزقولک جون سوال بفرمائید!
ارسال یک نظر