مي روم کتابفروشي براي بچه ها کتاب بخرم نه کتاب خوب براي بيز بيز پيدا مي کنم و نه براي بيزقولک . ترجيح مي دهم خودم برايشان داستان بگويم . مي روم برايشان يک بازي دونفره يا دسته جمعي بخرم بازي خوب پيدا نمي شود . فکر مي کنم بد نيست برايشان بازي هم درست کنم . يک بازی که به درد زندگیشان بخورد .
طرحش را مي ريزم . يک کشتي وسط درياي طوفان زده گرفتار شده است . سرنشيناني دارد از زن و مرد کوچک و بزرگ ؛ ناخدای قدیمی مرده و ناخدایی دروغین به جای او نشانده اند او هم کشتي را به دست عده اي نا اهل , بي رحم ؛ قدرت طلب وناجوانمرد سپرده است . عده ای که مردان و زنان را استعمار می کنند و به برد گی می کشند . در بعضی خانه های صفحه ی بازی , يکي دو جاشو و سکان دار وجود دارند که توبه کرده اند وبا ، بازگشت به سوی مردم به مسافران روي خوش نشان مي دهند و کشتی را اندکی به ساحل نزدیک تر می کنند . تاس که مي اندازي ممکن است طوفان دريايي نابودت کند . يا به جزيره آدم خورها هدايت شوي ؛ يا به ظلمات بروي ؛ يا به صخره بخوري ؛ يا با کشتي دزدان دريايي مواجه شوي یا درخانه ی نااهلان بنشینی و یا به خانه ی این جاشوان توبه کرده فرود بیایی .عقل سليم حکم مي کند اگر هدفت رساندن سرنشینان به ساحل نجات است دلت را دريا کني و دل بسپاري به ایشان ؛ ترغيبشان کني تا قوتی و قدرتی پيدا کنند و با نا اهلان رو به رو شوند . نبايد بگذاري سرنشينان کشتي دو دسته و چند دسته شوند و در خانه های متفرق قرار گیرند .
برای نشان دادن هر دسته سه گروه دگمه پیدا کرده ام . دگمه های سبز - دگمه های زرد و دگمه های قرمز .
رنگها را از نمایش تعزیه که خیلی دوستش دارم یاد گرفته ام . سبز برای نیکان است زرد برای توابین و قرمز برای اشقیا .
۲۵ نظر:
مونوپولی خوبه
براشون مونوپولی بگیر
اصلش رو میتونی از ساختمون اسکان فروشگاه لگو بگیری
چه جالب نوشتين
حال نداد
خيلي زيبا نوشتين
همين باعث شد تمام پستهاي صفحه ي اول رو بخونم
قسمت نظافت دستشويي هم خيلي بامزه بود
آرزوي موفقيت دارم برات
من دوست ندارم انقدر خطر كنم تازه برسم به ساحل نجات. زندگي كردن توي شرايط دشوار نبايد باعث بشه كه من مدينه ي فاضله ي خودمو فراموش كنم.
شايد اقتضاي سنم باشه كه انقدربلند پرواز باشم ولي اين اطمينانو ميدم كه شعار محور نيستم!
آرایه های ادبی رو یادم رفته . اما این کشتی ، همون ایـ ـرانه . درسته ؟
بله نارنجي حتما همينطور است .
من حرفت را نمي فهمم ملنگ جان ساحل نجات براي هر کس مي تواند مدينه ي فاضله اي باشد . پس خطر مي کني که به کجا برسي ؟
ولی کتاب خوب کم نیست تو بازار.
این پست نمونه ی آخرین نوشته های آخرین نسل آرمان گرایی است که معصومانه ، نوجوانی و جوانی شو به پای آرمان "نجات کشتی ها" فدا کرد و شاید هم تلف کرد. کشتی بی صاحبی که هر کدوم از سر نشیناش فقط قطب نمای خودشونو قبول دارند هیچ وقت به ساحل نجات نخواهد رسید.به بچه ها " شنا کردن در هوای توفانی" رو یاد بدید.بیشتر بدردشون می خوره. اگه ما هم شنا کردن بلد بودیم هیچ وقت با توهم ساحلی که هر لحظه از ما دورتر و دورتر میشه، شیرین ترین سال های عمرمونو تو این کشتی نمی سوزوندیم.ای کاش از اول به کشتی دیگه ای سوار می شدیم یا اصلن به سفر نمی آمدیم.
بستگی داره کشتی رو چه معنی کنی ؟
کلا بستگی داره از طوفان چه بدونی ؟
و بستگی داره به بستگی های دیگه رهگذر .
ببين من معتقدم كه ساحل نجات منو از هر لحظه به نابودي رسيدن نجات ميده و اين ساحل لزوما منو به ارمان هام نميرسونه.
فکر کنم بازیِ خطرناکیه. اینکه می فهمن با یه تاس انداختن می تونن چقدر سرنوشت دیگران رو عوض کنن.
بازی ای که توش همه چیز به دستی بستگی داره که تاس رو می اندازه، می تونه خیلی وسوسه کننده و اهریمنی باشه!نه؟
چقدر عالی نوشتین .عالی .
و ...
صد حیف کاین مزرعه را آب گرفته است
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته است !
خارخاری خسته شدم انقد ازت تعریف کردم!
حالا بذار یه انتقاد کنم که یه تنوعی بشه.
یه دستی به سر و رو بلاگت بکش یه خورده مرتب ارشیو به تاریخ مرتب فونت قشنگ...
ااا داشتم اینو می نوشتم دیدم یکی دقیقا همین رو گفته.
چند ساله بلاگ می نویسی؟آرشیوتو کجا میشه خوند؟اون قدیمیاش.
یه عمری تو شراگیم اسمتو میدیدم ولی هیچ وقت نیومدم :(
خیلی خوب نوشتین . عالی .
و ...
افسوس کاین مزرعه را آب گرفته است
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته است!
بهزاد از اینکه از من انتقاد می کنی و انتقادت آزار دهنده نیست ممنون . در مورد قالب من ساده ترین قالب شاید بی معنی ترین فرم را انتخاب کرده ام . دلمشغولی ام این است که کسی جلب قالب نشود فقط نوشته به چشمش بیاید . در مورد فونت و اینها تلاش می کنم دستی به سر و رویش بکشم اما ناشی هستم و دوست ندارم درگیر شوم .با این حال باشد بسیار خوب جان می کنم یک کاری کنم .
آرشیو قدیمی مربوط است به نوشته های ماشال و آنا . نوشته های ماشال را دارم در وبلاگی دیگر بازنویسی و پست می کنم . خاطرات ماشالله خان . خاطرات آنا را هنوز نه .
خون دل ما رنگ می ناب گرفته
وز سوزش تب پیکر ما تاب گرفته
رخساره هنر گونه ی مهتاب گرفته
چشمان خرد پرده ز خوناب گرفته
بله کیقباد عزیز اینطور است
افسوس که این قافله را خواب گرفته !
آرمان هات چی ها هستن ملنگ ؟
امان از دل زینب! ( خارخاری)
بدون آهنگ:
تو محشری ...
khar khasak jaan khoda kheyrat dahad...ma az bass hey neshanstim paye blog e shoma o az bas hey zadimruye linke shirine" payam haye ghadimi ta"
bas ke enghad khandiim o khandim o khandiiim ke shaab tu khab taaa sob ba hamin kahje shirine farsie dari bakhodeman hey harf zadiim o harf zadim o harf zadiiim
sob ham ke bidar shode buddim hamin juri edame dasht
khoda kheyretan bedahad ke lahjeman ham taghir karddd.....
aaali
aaaali
mareke!!!!
سلام
از زماني كه در وبلاگ شراگيم ظهور كردي ميشناسمتون و حالا كه وبلاگ دار شدم با اجازه لينكتون كردم
حالا جدن خانومي؟ آخه لحنت كمي هورمون مردانش زياده ;)
اين كه حدود گفتارو انديشم رو خودم تعيين كنم نه هيچ شخص حقيقي يا حقوقي ديگه اي .
اين بزرگ ترين ارمان منه. اعتقاد و مذهب هر فردي معيار خوبي يا بديش نباشه .
كسي به خاطر عقيدش محكوم به مرگ نشه.
حق زندگي از هيچ كس گرفته نشه به هيچ دليل معقول يا غير معقولي.
همگي انسان باشيم و برار نه عده اي ابزاري باشيم براي رسيدن به هدف عده اي ديگر.
ازادي يه افسانه نباشه و همه با تمام وجود حسش كنن.
قدرتمند ترين ابزار در جهان پول نباشه .
و خيلي چيزاي ديگه كه شايد به قولي ماورايي باشن و بلند پروازانه!
سلام خارخاسک ِ هفت دنده ی ِ همسر ِ آقای خونه و مامان ِ بیز بیز و بیزقولک ... ممنونم که ابن قدر اینجا لذت می برم از خوندن و یاد گرفتن ...
یه کم برا بچه ها خطرناک بودااااا
ارسال یک نظر